دورافتاده، کنار، منحرف پرت شدن: افتادن از بالا به پایین، فرو افتادن پرت کردن: دور افکندن، انداختن کسی یا چیزی از بالا به پایین یا از جایی به جای دیگر پرت و پلا: پراکنده، پخش، سخنان بیهوده و بی معنی، چرند و پرند
دورافتاده، کنار، منحرف پَرت شدن: افتادن از بالا به پایین، فرو افتادن پَرت کردن: دور افکندن، انداختن کسی یا چیزی از بالا به پایین یا از جایی به جای دیگر پَرت و پلا: پراکنده، پخش، سخنان بیهوده و بی معنی، چرند و پرند
واحد اندازه گیری وزن در روسیه، برابر ۱۶ کیلوگرم خوراک قلیه که از جگر گوسفند درست کنند، قلیه پوتی، تابع لوت، طعام، برای مثال عشق باشد لوت وپوت جان ها / جوع از این روی است قوت جان ها (مولوی - ۴۵۴)
واحد اندازه گیری وزن در روسیه، برابر ۱۶ کیلوگرم خوراک قلیه که از جگر گوسفند درست کنند، قلیه پوتی، تابعِ لوت، طعام، برای مِثال عشق باشد لوت وپوت جان ها / جوع از این روی است قوت جان ها (مولوی - ۴۵۴)
آرد، آرد بوداده، آرد گندم یا جو یا نخود بریان کرده، برای مثال منم روی از جهان در گوشه کرده / کفی پست جوین ره توشه کرده (نظامی۲ - ۱۰۷)، پوست گندم و جو، سبوس، سپوسه
آرد، آرد بوداده، آرد گندم یا جو یا نخود بریان کرده، برای مِثال منم روی از جهان در گوشه کرده / کفی پست جوین ره توشه کرده (نظامی۲ - ۱۰۷)، پوست گندم و جو، سبوس، سپوسه
نوعی ماهی شبیه ماهی کپور که در دریای خزر صید می شود. به گیلکی سسه می گویند، سپیدار، درختی راست و بلند که پوست و چوب آن سفید است و در اغلب نقاط ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، چون تنه اش راست و صاف و بلند است در کارهای نجاری و ساختن سقف خانه ها و تیر و ستون چوبی به کار می رود، سفیدار، سفیددار، اسفیدار، تبریزی، پلخدار، سفیدپلت
نوعی ماهی شبیه ماهی کپور که در دریای خزر صید می شود. به گیلکی سسه می گویند، سِپیدار، درختی راست و بلند که پوست و چوب آن سفید است و در اغلب نقاط ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، چون تنه اش راست و صاف و بلند است در کارهای نجاری و ساختن سقف خانه ها و تیر و ستون چوبی به کار می رود، سِفیدار، سِفیددار، اِسفیدار، تَبریزی، پَلَخدار، سِفیدپَلَت
سازمان دولتی که نامه ها و کالاهای مردم را از نقطه ای به نقطۀ دیگر می رساند، کنایه از پستچی مثلاً پست آمد، مقام، منصب، نگهبانی، نگهبان، محلی که یک نگهبان باید از آن نگهبانی کند، جایی که نگهبان در آن استقرار یافته است
سازمان دولتی که نامه ها و کالاهای مردم را از نقطه ای به نقطۀ دیگر می رساند، کنایه از پستچی مثلاً پست آمد، مقام، منصب، نگهبانی، نگهبان، محلی که یک نگهبان باید از آن نگهبانی کند، جایی که نگهبان در آن استقرار یافته است
بیرون چیزی و بالای چیزی عقب، دنبال یک روی کاغذ یا سند که نوشته نشده باشد، قسمت عقب تن انسان از شانه تا کمر، بالای دوش حیوان از نزدیکی گردن تا دم یار، یاور، پناه پشت پا: مقابل کف پا، عقب پا، پس پا، روی پا، در ورزش در کشتی، فنی که برای زمین زدن حریف به کار می رود و پا را پشت پای او می گذارند و او را به عقب می رانند پشت پا زدن: کنایه از ترک کردن، اعراض کردن، رو گرداندن، رد کردن و ترک گفتن چیزی، برای مثال غایت آرزو چو دست نداد / پشت پایی زدم بیاسودم (ابن یمین - ۴۷۶) پشت پرده: کنایه از آنچه پنهانی و دور از چشم دیگران صورت می گیرد، پس پرده پشت دادن: تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن، پشت کردن پشت دوتا: پشت خمیده پشت سر: عقب سر، پس سر، پشت گردن، در پی پشت سر هم: یکی پس از دیگری، پی در پی، پیاپی پشت کردن: تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن پشت نمودن: تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن، پشت کردن پشت و پناه: کنایه از پشتیبان، حامی، مددکار، یار و یاور، نگهبان پشت و رو: آستر و رویه، وارونه، واژگونه پشت و روی: آستر و رویه، وارونه، واژگونه، پشت و رو
بیرون چیزی و بالای چیزی عقب، دنبال یک روی کاغذ یا سند که نوشته نشده باشد، قسمت عقب تن انسان از شانه تا کمر، بالای دوش حیوان از نزدیکی گردن تا دُم یار، یاور، پناه پُشت پا: مقابلِ کف پا، عقب پا، پس پا، روی پا، در ورزش در کشتی، فنی که برای زمین زدن حریف به کار می رود و پا را پشت پای او می گذارند و او را به عقب می رانند پُشت پا زدن: کنایه از ترک کردن، اعراض کردن، رو گرداندن، رد کردن و ترک گفتن چیزی، برای مِثال غایت آرزو چو دست نداد / پشت پایی زدم بیاسودم (ابن یمین - ۴۷۶) پُشت پرده: کنایه از آنچه پنهانی و دور از چشم دیگران صورت می گیرد، پس پرده پُشت دادن: تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن، پشت کردن پُشت دوتا: پشت خمیده پُشت سر: عقب سر، پس سر، پشت گردن، در پی پُشت سر هم: یکی پس از دیگری، پی در پی، پیاپی پُشت کردن: تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن پُشت نمودن: تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن، پشت کردن پُشت و پناه: کنایه از پشتیبان، حامی، مددکار، یار و یاور، نگهبان پُشت و رو: آستر و رویه، وارونه، واژگونه پشت و روی: آستر و رویه، وارونه، واژگونه، پُشت و رو
بی معنی مزخرف لاطایل، منحرف از راه راست: از راه پرت افتاده است. یا از مرحله پرت است دور از اصل موضوع است: (وقتی دیدم لیدیا اینقدر از مرحله پرت است ناچار شدم بوی گفتم) (دشتی)، گیج. اسباب خرده و ریزه متفرقه
بی معنی مزخرف لاطایل، منحرف از راه راست: از راه پرت افتاده است. یا از مرحله پرت است دور از اصل موضوع است: (وقتی دیدم لیدیا اینقدر از مرحله پرت است ناچار شدم بوی گفتم) (دشتی)، گیج. اسباب خرده و ریزه متفرقه
کار رساندن نامه ها و بسته ها از جایی به جای دیگر، سازمانی که عهده دار این کار است، محل خدمت، شغل و مقام اداری، وظیفه معین هر بازیکن در بازی های گروهی، نقش (واژه فرهنگستان)، الکترونیک ایمیل، اکسپرس نوعی خدمات
کار رساندن نامه ها و بسته ها از جایی به جای دیگر، سازمانی که عهده دار این کار است، محل خدمت، شغل و مقام اداری، وظیفه معین هر بازیکن در بازی های گروهی، نقش (واژه فرهنگستان)، الکترونیک ایمیل، اکسپرس نوعی خدمات
درختی از تیره افراها که جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان است و در سراسر جنگل های خزر وجود دارد. برگ هایش پنجه ای است، گندلاش، پلاس، ستام، بلس، سفیدار، شیردار
درختی از تیره افراها که جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان است و در سراسر جنگل های خزر وجود دارد. برگ هایش پنجه ای است، گندلاش، پلاس، ستام، بلس، سفیدار، شیردار