دورافتاده، کنار، منحرف پرت شدن: افتادن از بالا به پایین، فرو افتادن پرت کردن: دور افکندن، انداختن کسی یا چیزی از بالا به پایین یا از جایی به جای دیگر پرت و پلا: پراکنده، پخش، سخنان بیهوده و بی معنی، چرند و پرند دورافتاده، کنار، منحرف پَرت شدن: افتادن از بالا به پایین، فرو افتادن پَرت کردن: دور افکندن، انداختن کسی یا چیزی از بالا به پایین یا از جایی به جای دیگر پَرت و پلا: پراکنده، پخش، سخنان بیهوده و بی معنی، چرند و پرند