معنی پتت - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پتت
پتت
- پتت
- توبه. استغفار. (برهان). پشیمانی. اصل پهلوی آن پَتِت است
لغت نامه دهخدا
پتی
- پتی
- تهی خالی بی خورش ساده تنها: نان پتی، برهنه روت لخت عور: پاپتی، آشکار. یا دوغ پتی. دوغ بی کره و روغن و بسیار آب
فرهنگ لغت هوشیار
پتگ
- پتگ
- نوار پهن که سربازان و چارپاران و بعضی مردم بساق پاپیچندمچ پیچ پاپیچ، کرکهای بسیار ریز و درهم تافته در روی بعضی از اندامهای گیاهی خصوصا برگ و گل و ساقه
فرهنگ لغت هوشیار