- پفیده
پف کرده، ورم کرده
معنی پفیده - جستجوی لغت در جدول جو
- پفیده (پُ دَ / دِ)
پف کرده. آماس کرده. برآمده. ورم کرده
- پفیده
پف کرده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
چیز جدید، آنچه اتفاق می افتد یا وجود دارد و می توان آن را تجربه کرد، شخص چیز یا حادثه چشمگیر
بالشتکی که خمیر نان را روی آن پهن و نازک می کنند و به تنور می زنند، بالشتک
ازهم بازشده، شکافته، ترکیده، برای مثال کفیدش دل از غم چو آن کفته نار / کفیده شود سنگ تیمارخوار (رودکی - ۵۴۲)
آنچه با حواس ظاهری احساس شود، پدیدار، شخصی یا چیزی که در موردی خاص برجسته شده باشد
مادۀ لزج و بی رنگ که میان تخم مرغ در اطراف زرده جا دارد و با پخته شدن تخم مرغ سفت و سفید رنگ می شود، سپیده
درهم فرورفته. انبوه سربهم آورده و شاخهای آن (سرخه دار) بسیار و بهم پکیده هستند. (نامۀ کشاورزی شماره هفتم سال هشتم ص 424). چون شاخهایش چنانکه در فوق گفتیم بهم پکیده مانع عبور میشود. (نامۀ کشاورزی ص 425)
(گِ رَ / رُو گَ تَ)
لغت نامه دهخدا
پف کردن. آماسیدن. ورم کردن: با سر و روئی پفیده. و صاحب لغت نامۀ شعوری به پفیدن معنی کشتن و اطفاء و خاموش کردن آتش و چراغ میدهد
(پَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
پروازکرده. طیران کرده، تبخیرشده. متصاعدشده، زائل شده. نابودشده.
- رنگ پریده، رنگ باخته. رنگ رفته. کم رنگ شده
- رنگ پریده، رنگ باخته. رنگ رفته. کم رنگ شده
(خُ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
متأذی شده از سرفه. (ناظم الاطباء) ، معروف. مشهور. شهرت یافته. نامور. نامدار. (ناظم الاطباء) (از برهان قاطع)
شکافته شده ترکیده: (کفیدش دل از غم چو آن کفته ناز کفیده شود سنگ تیمار خوار)، (رودکی) یا نار کفیده. انار شکافته و واشده: شکل پروین است یا نار کفیده بر درخت ک رنگ گردو نست یا آب روان در آبدان ک (ازرقی)
ماده پروتیدی لزج آب رنگ حول زرده تخم مرغ که براثر حرارت منعقد و سفید رنگ میشود
((س یا سَ دِ یا دَ))
فرهنگ فارسی معین
ماده پروتئیدی لزج آب مانند حول زرده تخم که بر اثر حرارت منع قد و سفید رنگ می شود، اسپیده
((پَ دِ))
فرهنگ فارسی معین
آن چه مشاهده یا به وسیله حواس ادارک می شود، چیز تازه پدید آمده، نوظهور، بی مانند در گذشته
