جدول جو
جدول جو

معنی پدیده

پدیده(دخترانه)
چیز جدید، آنچه اتفاق می افتد یا وجود دارد و می توان آن را تجربه کرد، شخص چیز یا حادثه چشمگیر
تصویری از پدیده
تصویر پدیده
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با پدیده

پدیده

پدیده
آنچه با حواس ظاهری احساس شود، پدیدار، شخصی یا چیزی که در موردی خاص برجسته شده باشد
پدیده
فرهنگ فارسی عمید

پدیده

پدیده
آن چه مشاهده یا به وسیله حواس ادارک می شود، چیز تازه پدید آمده، نوظهور، بی مانند در گذشته
پدیده
فرهنگ فارسی معین

حدیده

حدیده
کارد تیز، آهن، ابزار آهنین، میله ساز قطعه ای از آهن، ابزار آهنین، صفحه ای فلزی و سوراخ دار که فلزات را بتوسط آن بشکل میله نازک و مفتول در آورند، آلتی که میله فلزی را بوسیله آن بشکل پیچ در آورند، جمع حدائد (حداید) حدیدات
فرهنگ لغت هوشیار

پکیده

پکیده
بهم پکیده. در هم فرو رفته انبوه سر بهم آورده. مرده ترکیده
پکیده
فرهنگ لغت هوشیار