سجاف جامه، پارچۀ باریک و دراز که در کنارۀ جامه یا دوختنی دیگر از همان رنگ یا رنگ دیگر دوخته می شود، حاشیه، پینه، وصله، کنایه از نژاد، اصل و نسب، برای مثال بدو گفت من خویش کرسیوزم / به شاه آفریدون کشد پروزم (فردوسی - ۲/۲۰۴)
سجاف جامه، پارچۀ باریک و دراز که در کنارۀ جامه یا دوختنی دیگر از همان رنگ یا رنگ دیگر دوخته می شود، حاشیه، پینه، وصله، کنایه از نژاد، اصل و نسب، برای مِثال بدو گفت من خویش کرسیوزم / به شاه آفریدون کشد پروزم (فردوسی - ۲/۲۰۴)
پروین، چند ستارۀ درخشان در صورت فلکی ثور که از تعداد بسیاری ستاره تشکیل شده ولی فقط شش ستارۀ آن با چشم دیده می شود که در یک جا به صورت خوشه ای جمع شده و با هم در فضا حرکت می کنند، ثریا
پروین، چند ستارۀ درخشان در صورت فلکی ثور که از تعداد بسیاری ستاره تشکیل شده ولی فقط شش ستارۀ آن با چشم دیده می شود که در یک جا به صورت خوشه ای جمع شده و با هم در فضا حرکت می کنند، ثریا
بیم، ترس، کنایه از توجه، اعتنا، میل، رغبت، طاقت، شکیبایی، صبر و قرار، آرام پروا داشتن: باک داشتن، ترس داشتن، میل و رغبت داشتن، کنایه از التفات و توجه داشتن، برای مثال سرّ این نکته مگر شمع برآرد به زبان / ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی (حافظ - ۹۷۸)
بیم، ترس، کنایه از توجه، اعتنا، میل، رغبت، طاقت، شکیبایی، صبر و قرار، آرام پروا داشتن: باک داشتن، ترس داشتن، میل و رغبت داشتن، کنایه از التفات و توجه داشتن، برای مِثال سرّ این نکته مگر شمع برآرد به زبان / ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی (حافظ - ۹۷۸)