معنی پرزگ - فرهنگ فارسی معین
معنی پرزگ
- پرزگ
- آن چه زنان به خود برگیرند، شیاف، شافه، پرزه، فرزجه
تصویر پرزگ
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پرزگ
پرزه
- پرزه
- آنچه زنان بخود بر گیرند شافه حمول. آنچه زنان بخود برگیرند شیاف. شافه فرزجه، نهایت قلیل و کم: یک پرزه نمک
فرهنگ لغت هوشیار
پرنگ
- پرنگ
- برنج، آلیاژی زرد رنگ و مرکب از مس و روی که برای ساختن سماور یا کفۀ ترازو و سینی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید