- پرآزار
- بسیار آزرده، سخت رنجیده، دردمند،
برای مثال دل من پرآزار از آن بدسگال / نبد دست من چیره بر بدهمال ، بسیار آزار دهنده،(ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۳) برای مثال ز کندی به تیزی نهادند روی / پرآزار گشتند و پرخاش جوی (فردوسی - لغت نامه - پرآزار)
معنی پرآزار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رنجیده و دردمند
قوی، نیرومند، سخت گرم
که خار بسیار دارد
درختی که بار بسیار دارد پر میوه پر ثمر مقابل کم بار، که شار و غش بسیار دارد (زر و سیم و غیره)
که آهار بسیار دارد بسیار آهار دار: پارچه پر آهار
پرثمر، غنی
پرتعداد، عدیده
تخته ایست که جولاهگان پای برو نهند
کفش و موزه و امثال آن پاپوش
پاافزار
پر آتش
خدمتکار
که پرز دارد پرزه دار پرزگن پرزناک
بسیار نقش دارنده
زاده پری فرزند پری پری نژاد، (استعاره) کودک زنی زیبا، (استعاره) فرزند زیبا
آنکه خمار بسیار در سر دارد، مست، چشمی که مانند چشم شراب خوردگان باشد، برای مثال در چشم پرخمار تو پنهان فنون سحر / در زلف بی قرار تو پیدا قرار حسن (حافظ - ۷۸۸)
چمنزار، سبزه زار، زمین سبز و خرم
کسی که از پیران یا کودکان مراقبت می کند، کسی که در بیمارستان از بیماری مواظبت می کند، خدمتکار، غلام، کنیز، مطیع، فرمانبردار، برای مثال پرستار امرش همه چیز و کس / بنی آدم و مرغ و مور و مگس (سعدی۱ - ۳۴)
هر چیزی که دارای نقش و نگار بسیار باشد، باغی که دارای گل های رنگارنگ باشد، برای مثال جهان دید بر سان باغ بهار / در و دشت و کوه و زمین پرنگار (فردوسی۲ - ۱۳۳۱)
پارچه یا چیز دیگر که پرز داشته باشد، پرزگن
کسی که بسیار غذا بخورد، بسیار خوار، شکم پرست
برگزار کردن، برگزار کردن مثلاً انجام دادن، به جا آوردن، برپا داشتن
چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، سبزه زار، چرام، مسارح، چراجای، چرامین، چراخوٰار، چراخور
کفش، پا افزار، پاپوش، چارق، لخا، لکا، پایدان، پایزار، پااوزار
زمین سبز و خرم
نجات یافته
بسیار باشرم، باحیا
کفش، پوششی برای محافظت از پا، پایدان، لکا، پاافزار، لخا، پاپوش، پااوزار
Caregiver
Fluffy