- پارشمن
- فرانسوی پوستدیس پوست آهو (سعید نفیسی) پوست حیوانی مخصوصا پوست بز و گوسفند که برای نوشتن و چاپ پیرایند پوست آهو
معنی پارشمن - جستجوی لغت در جدول جو
- پارشمن ((رْ شُ مَ))
- پوست حیوانی، مخصوصاً پوست بز و گوسفند که برای نوشتن و چاپ پیرایند، پوست آهو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جوال، تنگ ظرف شراب، شراب
پریدن، پرواز کردن
کسی که در قایق پارو زند تا حرکت کند
پا آورنجن
مجلس عوام، مجلس شورا، انجمن بزرگان مملکت
گند آب، منجلاب
فرانسوی پوستسان پوست مانند، زردابی از رنگها
کسی که دشمن بسیار دارد
پیرامون: زرنگ شهری با حصارست و پیرامن او خندق است. بزمگاهی دلنشان چون قصر فردوس برین گلشنی پیرامنش چون روضه دار السلام. (حافظ)
آنکه یا آنچه مانع پیشرفت کار می شود
از جا برخاستن و برپا ایستادن، برخاستن
کسی که در قایق پارویی پارو می زند و قایق را می راند
خلخال، حلقۀ فلزی که زنان برای زینت به مچ پای خود می اندازند، پاورنجن، پااورنجن
پریدن، پرواز کردن، بال و پر زدن پرندگان در هوا، جهیدن، جستن از جا به طور ناگهانی، بخار شدن و به هوا رفتن جسم فرّار از قبیل الکل، بنزین و آمونیاک
کسی که دشمن بسیار دارد، جایی که دشمن بسیار باشد، پر از دشمن
ترکی در هم بر هم مخلوط درهم
شخص کار شکننده را گویند
مبتلا گشتن، مغرور و سرمست گردیدن، سخت معجب و خویشتن ناشناس شدن
فاضلاب، آشغال دانی
جوال، تنگ، ظرف شراب، شراب
مجلس نمایندگان ملت در کشورهای مشروطه و جمهوری که در آنجا قوانین را تصویب می کنند و به کارهای قوۀ مجریه رسیدگی می کنند
در حال پا کشیدن بر زمین، ویژگی آنکه آهسته و به کندی قدم بردارد
گودالی که آب های کثیف و گندیده در آن جمع می شود، منجلاب، گندآب
پیرامون، اطراف و دور و بر کسی یا چیزی یا جایی، گرداگرد، دوروبر، دورتادور، گردبرگرد
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
عاقلترین، هوشمند ترین، با فتح (الف) و کسر (ر)، نام یکی از شاهدختهای هخامنشی، مرکب از ارش به معنای عاقل و زیرک + ین پسوندتفضیلی، به معنی عاقلترین