جدول جو
جدول جو

معنی پاروزن

پاروزن
کسی که در قایق پارویی پارو می زند و قایق را می راند
تصویری از پاروزن
تصویر پاروزن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پاروزن

پاروزن

پاروزن
در قایق و مانند آن کسی که با پارو آب رود یا دریا بشوراند و بشکافد تا قایق روان شود
لغت نامه دهخدا

ناروزن

ناروزن
آنکه نارو زند آنکه نارفاقتی کند: (جلال دروغگو و ناروزن و مکابر بود)
ناروزن
فرهنگ لغت هوشیار

پاروزنه

پاروزنه
نام یکی از الحان موسیقی. باروزنه. و شاید صحیح آن بازوزنه باشد از بازو زدن، بال زدن مرغان:
ساعتی سیوار تیر و ساعتی کبک دری
ساعتی سرو ستاه و ساعتی پاروزنه.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

ساروزن

ساروزن
دهی است از دهستان قشلاق بزرگ بخش گرمسار شهرستان دماوند، واقع در 3 هزارگزی جنوب گرمسار. کوهستانی، سردسیر، و آب آن از حبله رود، و محصول آن غلات و پنبه و بنشن و لبنیات است، 337 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری مشغولند. از صنایع دستی محلی بافتن قالیچه و گلیم و جاجیم در آن معمول است. راه مالرو دارد. از کار خانه پنبه ماشین بدان توان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پروزن

پروزن
غربال، آردبیز، هر چیز مشبک و سوراخ سوراخ، برای مِثال چرخ پنداری بخواهد شیفتن / زآن همی پوشد لباس پروزن (ناصرخسرو۱ - ۱۵۹)
پروزن
فرهنگ فارسی عمید