جدول جو
جدول جو

معنی پردشمن

پردشمن
کسی که دشمن بسیار دارد، جایی که دشمن بسیار باشد، پر از دشمن
تصویری از پردشمن
تصویر پردشمن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پردشمن

پردشمن

پردشمن
بسیاردشمن. پر از خصم:
سراسر همه کوه پردشمن است
در دژ پر از نیزه و جوشن است.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پر دشمن

پر دشمن
پر از دشمن پر از اعدا: (سراسر همه کوه پر دشمن است در دژ پر از نیزه و جوشن است. (فردوسی)
پر دشمن
فرهنگ لغت هوشیار

پر شدن

پر شدن
مملو گشتن ممتلی شدن امتلا، فراوان شدن بسیار شدن، یا پر شدن گوش (کسی) از... یا پر شدن قفیز. لبریز شدن پیمانه، سپری شدن چیزی، مردن کشته شدن، تمام شدن پیمانه صبر برسیدن شکیب. یا پر شدن پیمانه. شکیبایی بپایان آمدن، عمر بسر آمدن رسیدن اجل
فرهنگ لغت هوشیار

پارشمن

پارشمن
فرانسوی پوستدیس پوست آهو (سعید نفیسی) پوست حیوانی مخصوصا پوست بز و گوسفند که برای نوشتن و چاپ پیرایند پوست آهو
فرهنگ لغت هوشیار

پردختن

پردختن
تادیه کردنکارسازی کردن ادا کردن (وام خود) پس دادن، جلا دادن صیقل دادن زنگ بردن، ساختن مرتب کردن فراهم کردن ترتیب دادن، آراستن زینت دادن، مقید شدنمقید گردیدن، خالی کردن تهی کردن، بانتها رسانیدن بانجام رسانیدن کامل کردن تمام کردن، گرفتنربودن، رفع کردن مرتفع ساختن (حجاب و غیره)، رای زدن انداختن مشورت کردن، بس کردن اکتفا کردن، -12 شرح دادنتوضیح دادن، ترک دادن، -14 ترک کردن، دور شدن، جدا شدن، -16 کشتن بقتل آوردن، با کسی در ساختن، نواختن ساز خواندن نغمه. -19 بر انگیختن،0 واگذار کردن،1 توجه کردناعتنا کردن، یا پرداختن از... فارغ شدنظسوده گشتن: (چون از آن (نواختن بربط) بپرداخت پیاله ای بخورد) (سمک عیار ج 1 ص 48) یا پرداختن به... . مشغول شدن: من صبح زود بکار خود خواهم پرداخت. یا پرداختن خانه. ساختن تمام کردن بنا، خالی کردن خانه: خانه از اغیار بپرداخت. یا پرداختن دفتر کتاب رساله. تدوین و تالیف کردن، یا پرداختن دل. دل بر گرفتندل کندن فارغ کردن دل صرفنظر کردن، منصرف گردیدن، عقده دل را خالی کردن، یا پرداختن عمر. باخر رسیدن عمر بپایان رسیدن عمر. یا خانه جای پرداختن، مردن در گذشتن، یا سخن پرداختن، زبان آوری کردن سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار