جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بارشین

بارگین

بارگین
پارگین، گودالی که آب های کثیف و گندیده در آن جمع می شود، منجلاب، گندآب
بارگین
فرهنگ فارسی عمید

بدرشین

بدرشین
نوعی لباس بلند که کشیشان در کلیسا پوشند. بطرشین. بطرشیل.
لغت نامه دهخدا

بارگین

بارگین
آبگیر و تالابی را گویند که در میان شهر و اندرون ده باشد، (برهان)، آبگیر و تالاب، (انجمن آرا) (دِمزن) (آنندراج: بارکین)، آبگیری بود که اندرون شهر و ده باشد، (فرهنگ سروری)، آب انبار، (مهذب الاسماء)، بمعنی آبگیر است یعنی راه آب که در عربی قنات است، (شعوری ج 1 ورق 180)، آبگیر، تالاب، حوض، (فرهنگ شاهنامۀ شفق)، آبگیر، آب انبار:
حوض کوثر که مشرب الروح است
ناودانی ز بارگین من است،
؟
معرب لفظ مذکور فارقین است، (فرهنگ نظام)، آبگیر و تالاب، (ناظم الاطباء)، محلی را گویند که آب باران جمع شود، (شعوری ج 1 ورق 180) : و امیر خلف بلب بارگین ربطی کرد تا هیچ کس اندر حصار طعامی نیارد بزد، (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا

بارکین

بارکین
در ص 478 ج 2 ’شرح احوال و آثار رودکی’ نام محلی بصورت بارکین آمده که نشان میدهد نزدیک بست بوده است، مؤلف قریب نیم صفحه از تاریخ سیستان نقل کرده است و این کلمه در دو جا به همان صورت تکرار شده در صورتی که در متن تاریخ سیستان ص 309 در هر دو جا بصورت پارگین است، و مؤلف این قسمت را از نسخۀ خطی متعلق به مرحوم بهار نقل کرده و چون در نسخۀ خطی ’پ’ را با یک نقطه می نوشتند کلمه را ’بارکین’ نقل کرده اند، رجوع به تاریخ سیستان ص 309 و احوال و اشعار رودکی ج 2 ص 478 و آنندراج و بارگین شود
لغت نامه دهخدا

بارطین

بارطین
نام قصبه ای است مرکز قضا در سنجاق بولی از ولایت قسطمونی، در 14 هزارگزی شمال ساحل بحر اسود در کنار یسار یعنی در مغرب نهر بارطین، واقع است و نهر دیگر موسوم به ’قوجاناز’ از طرف مغرب قصبه روان میشود، و در جنوب بارطین بهم می پیوندند، این قصبه در 120 هزارگزی شمال شرقی بولی، و 140 هزارگزی شمال غربی شهر قسطمونی در 41 درجه و 33 دقیقه و 52 ثانیۀ عرض شمالی و 29 درجه و 53 دقیقه و 44 ثانیۀ طول شرقی واقع گشته، کشتیهایی به وزن متوسط در این نهر آمد و شد کرده و از این رو وضع اسکله به خود گرفته و تجارت پررونقی دارد، از بارطین و زعفرانبولی جادۀ شوسه ای احداث وسبب سهولت تجارت شده است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)، رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 2 شود
لغت نامه دهخدا