جدول جو
جدول جو

معنی يَسكُنُ - جستجوی لغت در جدول جو

يَسكُنُ
خانه داشتن، او بی حرکت می ماند، سکونت داشتن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سکوت کردن، او ساکت است
دیکشنری عربی به فارسی
حبس کردن، او زندانی است
دیکشنری عربی به فارسی
کمین کردن، او دروغ می گوید
دیکشنری عربی به فارسی
قدردانی کردن، متشکّرم
دیکشنری عربی به فارسی
در حال فروپاشی، او می افتد، افتادن
دیکشنری عربی به فارسی
ثبت کردن، او ثبت می کند
دیکشنری عربی به فارسی
به یاد آوردن، اشاره می کند
دیکشنری عربی به فارسی
گمان کردن، او حدس می زند
دیکشنری عربی به فارسی
قضاوت کردن، او حکومت می کند، داوری کردن، حکومت کردن
دیکشنری عربی به فارسی