معنی يَكمُنُ
يَكمُنُ
کمین کردن، او دروغ می گوید
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَكمُنُ
يَخمُنُ
يَخمُنُ
گُمان کَردَن، او حَدس مِی زَند
دیکشنری عربی به فارسی
يَكتُبُ
يَكتُبُ
نِویسَندِه، او مِی نِویسَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَغمُرُ
يَغمُرُ
غَرق کَردَن، غَلَبِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَسكُنُ
يَسكُنُ
خانِه داشتَن، او بی حَرَکَت مِی ماند، سُکونَت داشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَسجُنُ
يَسجُنُ
حَبس کَردَن، او زِندانی اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يَأمُلُ
يَأمُلُ
اُمید داشتَن، او اُمیدوار اَست
دیکشنری عربی به فارسی