- وایافتن
- باز یافتن دوباره یافتن: (گر زیر بند زلف او باد صباحا یافتی صد یوسف گم گشته را در هر خیم و یافتی) (خاقانی)
معنی وایافتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درک کردن
مجبور کردن
رسیدن به چیزی
رخصت و دستوری یافتن، اجازه یافتن، پذیرفته شدن در بارگاه
باز گفتن، دوباره گفتن، بازگو کردن
یافتن، رسیدن به چیزی، پی بردن به امری، فهمیدن
کسی را مدد کردن و از بلا رهانیدن
کسی را مدد کردن و از بلا رهانیدن
درک کردن
بدست نیامده تحصیل نشده، معدوم غیرموجود
دریغ کردن، دور کردن
مجددا کوفتن بازکوفتن، یا باهم (بهم) واکوفتن، بروی یکدیگر کوفتن مصادمه، ساییدن
مجددا ساختن باز ساختن، حاجت کسی را برآوردن
وادار کردن، کسی را به کاری گماشتن، مجبور کردن
تحریک کردن، برانگیختن، تشویق و ترغیب کردن
کشاندن، جذب کردن
مانع شدن، بازداشتن
تحریک کردن، برانگیختن، تشویق و ترغیب کردن
کشاندن، جذب کردن
مانع شدن، بازداشتن
سست و بی حال شدن
باز شدن چیزی، تکه تکه و متلاشی شدن مثلاً کوکو وارفت
آب شدن، ذوب شدن مثلاً یخ این وارفت
بسیار تعجب کردن، بهت زده شدن
دوباره به جایی رفتن
باز شدن چیزی، تکه تکه و متلاشی شدن مثلاً کوکو وارفت
آب شدن، ذوب شدن مثلاً یخ این وارفت
بسیار تعجب کردن، بهت زده شدن
دوباره به جایی رفتن
آنالیز
چیزی که یافته نشود ممتنع الحصول: به نایافت زنجه مکن خویشتن که تیمارجان باشدورنج تن، (شا. لغ)، معدوم، نایاب نادر، نایافتن: آن کس که بیافت دولتی یافت عظیم وآنراکه نیافت دردنایافت بس است. (مجدالدین بغدادی تاریخ برگزیده لغ)، نایابی یافت نشدن: المشاجره چریدن اشتردرخت راازنایافت گیاه
تکرار کردن، باز گفتن
مجددا رفتن: (گفت برخیزم همانجا واروم کافر ار گشتم دگر ره بگروم) (مثنوی)، بازگشتن برگشتن: (آیم کنم جان را گرو گویی مده زحمت برو خدمت کنم تا واردم گویی که ای ابله بیا) (دیوان کبیر)، رفتن: (تدجی وارفتن بهر طرف)، برطرف شدن: (ابلنقع الکرب وارفت اندوه)، مضمحل شن متلاشی شدن له شدن، جدا شدن اجزای چیزی از یکدیگر از هم باز شدن: (کوفته هاوارفته)، گداختن ذوب شدن: (مثل یخ وارفت)، سست شدن بیحال گشتن، بر اثر امری نامنتظر دچار حیرت شدن هاج و واج ماندن: (وقتی که به پسرک گفتم در امتحان رد شده ای وا رفت)
نایاب، کم یاب
کشف کردن، منال، کشف
پیدا کردن، به دست آوردن
حاصل کردن
حاصل کردن
پیدا کردن، بدست آوردن
Find, Locate
encontrar, localizar
encontrar, localizar
znaleźć
находить , найти
знаходити , знайти
vinden