وصال، پیوند دادن دو یا چند چیز به یکدیگر، پیوستن، مقابل هجر مرتبط شدن در علوم ادبی در قافیه، حرفی که بی فاصله به روی می پیوندد و روی به واسطۀ آن متحرک می شود، چنان که در شعر زیر «یا» حرف وصل است و به سبب آن «را» که حرف روی باشد متحرک شده است، برای مثال خوش بود یاری و یاری در کنار سبزه زاری / مهربانان روی برهم وز حسودان بر کناری (سعدی۲ - ۵۷۴) پیوند بند اندام، عضو بدن
وصال، پیوند دادن دو یا چند چیز به یکدیگر، پیوستن، مقابل هجر مرتبط شدن در علوم ادبی در قافیه، حرفی که بی فاصله به رَوی می پیوندد و رَوی به واسطۀ آن متحرک می شود، چنان که در شعر زیر «یا» حرف وصل است و به سبب آن «را» که حرف رَوی باشد متحرک شده است، برای مِثال خوش بُوَد یاری و یاری در کنار سبزه زاری / مهربانان روی برهم وز حسودان بر کناری (سعدی۲ - ۵۷۴) پیوند بند اندام، عضو بدن
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، ناجو، نوژ، نوج، نشک سرو کوهی، درختی خودرو و بلند از خانوادۀ سرو با چوبی سخت و برگ های مرکب که در کوه ها و کنارۀ جنگل ها می روید و پوست آن مصرف دارویی دارد، عرعر، ابهل، ارجا، مای مرز، ارس
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، ناجو، نوژ، نوج، نَشک سَروِ کوهی، درختی خودرو و بلند از خانوادۀ سرو با چوبی سخت و برگ های مرکب که در کوه ها و کنارۀ جنگل ها می روید و پوست آن مصرف دارویی دارد، عَرعَر، اَبهَل، ارجا، مای مَرز، اُرس
کریسمس. عید میلاد مسیح که روز 25 دسامبر سال فرنگی است. (از فرهنگ فارسی معین) ، درخت نوئل یا کاج نوئل، کاجی که در شب عید نوئل مسیحیان تزیین کنند و به چراغها بیارایند. (فرهنگ فارسی معین)
کریسمس. عید میلاد مسیح که روز 25 دسامبر سال فرنگی است. (از فرهنگ فارسی معین) ، درخت نوئل یا کاج نوئل، کاجی که در شب عید نوئل مسیحیان تزیین کنند و به چراغها بیارایند. (فرهنگ فارسی معین)
رهایی، جای رهایی. جای پناه. (منتهی الارب). ملجاء. (المنجد). اندخسواره. (دهار). مرجع. (اقرب الموارد). پناهگاه. (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). ملجاء. معقل. وزر. پناه. پناهگاه. مأوی. (یادداشت مؤلف) : ایشان را وزر و موئل و معقل و دستگیر نباشد. (تاریخ بیهق ابن فندق ص 15) ، ایستادنگاه سیل. (منتهی الارب). ایستادنگاه آب. (آنندراج) ، در اصطلاح کفشگری، پس آهنگ، یعنی آهنی که برای فراخ کردن کفش همراه قالب در پس کفش نهند. (از یادداشت مؤلف). رجوع به پس آهنگ شود
رهایی، جای رهایی. جای پناه. (منتهی الارب). ملجاء. (المنجد). اندخسواره. (دهار). مرجع. (اقرب الموارد). پناهگاه. (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). ملجاء. معقل. وزر. پناه. پناهگاه. مأوی. (یادداشت مؤلف) : ایشان را وزر و موئل و معقل و دستگیر نباشد. (تاریخ بیهق ابن فندق ص 15) ، ایستادنگاه سیل. (منتهی الارب). ایستادنگاه آب. (آنندراج) ، در اصطلاح کفشگری، پس آهنگ، یعنی آهنی که برای فراخ کردن کفش همراه قالب در پس کفش نهند. (از یادداشت مؤلف). رجوع به پس آهنگ شود
جنگ تن به تن که دو تن به تلافی توهین و اعادۀ حیثیت کنندبا شمشیر یا طپانچه یا شلاق و غیره و این رسم سابقاًدر ممالک غربی معمول بود. (از فرهنگ فارسی معین)
جنگ تن به تن که دو تن به تلافی توهین و اعادۀ حیثیت کنندبا شمشیر یا طپانچه یا شلاق و غیره و این رسم سابقاًدر ممالک غربی معمول بود. (از فرهنگ فارسی معین)
نفیر و افغان، بد آمد، دردمند کردن، سختی پتیار در آمدن بدی و شر، دردمند نمودن، مصیبت زده ساختن، سختی، تفیر و افغان از مصیبت: (حاسدا، تامن بدین در گاه سلطان آمدم برفتادت غلغل و برخاست ویل و چنین) (منوچهری)، (کلمه وعید و عذاب) وای، یا چاه ویل. محل خرج و مصرف پایان ناپذیر خرج خانه ما چاه ویل است. هرچه تویش بریزی پر نمی شود
نفیر و افغان، بد آمد، دردمند کردن، سختی پتیار در آمدن بدی و شر، دردمند نمودن، مصیبت زده ساختن، سختی، تفیر و افغان از مصیبت: (حاسدا، تامن بدین در گاه سلطان آمدم برفتادت غلغل و برخاست ویل و چنین) (منوچهری)، (کلمه وعید و عذاب) وای، یا چاه ویل. محل خرج و مصرف پایان ناپذیر خرج خانه ما چاه ویل است. هرچه تویش بریزی پر نمی شود
سوسمار گوشتخوار گونه ای سوسمار متعلق بنواحی کرم آسیا و استرالیا و آفریقا که قدش بین 5، 1 تا 2 متراست. حیوانی است بسیار چابک و سریع و گوشتخوار که به پستانداران کوچک و سایر حیوانات کوچکتراز خود حمله میکند. این سوسمار در صحاری و مناطق خشک ولم یزرع دیده میشود و همچنین در سواحل رودخانه ها فراوان است و از جانوران آبزی (انواع ماهیهاو غیره) تغذیه میکند در داخل آب بطرز بسیار ماهرانه شنامیکند. در سواحل این گونه سوسمار فراوان است و در صحاری عربستان نیز فراوان دیده میشود و گاهی بنوزادان واطفال انسان نیز حمله میکند
سوسمار گوشتخوار گونه ای سوسمار متعلق بنواحی کرم آسیا و استرالیا و آفریقا که قدش بین 5، 1 تا 2 متراست. حیوانی است بسیار چابک و سریع و گوشتخوار که به پستانداران کوچک و سایر حیوانات کوچکتراز خود حمله میکند. این سوسمار در صحاری و مناطق خشک ولم یزرع دیده میشود و همچنین در سواحل رودخانه ها فراوان است و از جانوران آبزی (انواع ماهیهاو غیره) تغذیه میکند در داخل آب بطرز بسیار ماهرانه شنامیکند. در سواحل این گونه سوسمار فراوان است و در صحاری عربستان نیز فراوان دیده میشود و گاهی بنوزادان واطفال انسان نیز حمله میکند
کروا پیوستن چیزی به چیزی، فراز یار دید، پیوند وصل: اندام، پیوند گاه پیوستن چیزی را بچیزی، رسیدن بکسی (مخصوصا بمعشوق) مقابل هجر فراق، پیوند دهی مقابل فصل (جداکردن)، عمل رسیدن بکسی (مخصوصا بمعشوق) مقابل هجر فراق: (هر چند که هجران ثمر وصل بر آرد دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی) (حافظ)، حرف وصل. یا حرف وصل. حرفی که به روی (در کلمه قافیه) پیوندد مانند الف در این بیت: (ای شب چنین دراز از نبودی و سر مدا از تو پدید نیست نه شعری نه فرقدا) (المعجم) -1 استخوانی که نشکند و با استخوان دیگر نیامیزد، فراهم آمدنگاه دو استخوان محل اتصال دو استخوان، جمع اوصال
کروا پیوستن چیزی به چیزی، فراز یار دید، پیوند وصل: اندام، پیوند گاه پیوستن چیزی را بچیزی، رسیدن بکسی (مخصوصا بمعشوق) مقابل هجر فراق، پیوند دهی مقابل فصل (جداکردن)، عمل رسیدن بکسی (مخصوصا بمعشوق) مقابل هجر فراق: (هر چند که هجران ثمر وصل بر آرد دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی) (حافظ)، حرف وصل. یا حرف وصل. حرفی که به روی (در کلمه قافیه) پیوندد مانند الف در این بیت: (ای شب چنین دراز از نبودی و سر مدا از تو پدید نیست نه شعری نه فرقدا) (المعجم) -1 استخوانی که نشکند و با استخوان دیگر نیامیزد، فراهم آمدنگاه دو استخوان محل اتصال دو استخوان، جمع اوصال
فرانسوی زاد شب مهر زاد شب عیسی، ناشتار از گیاهان (درخت نوئل) عید میلاد مسیح (که در 25 ماه دسامبر تثبیت شده) کریسمس. توضیح این جشن در اصل جشن مهر پرستان بوده. یا درخت نوئل. کاجی که در شب نوئل مسیحیان تزیین کنند، ناشتار
فرانسوی زاد شب مهر زاد شب عیسی، ناشتار از گیاهان (درخت نوئل) عید میلاد مسیح (که در 25 ماه دسامبر تثبیت شده) کریسمس. توضیح این جشن در اصل جشن مهر پرستان بوده. یا درخت نوئل. کاجی که در شب نوئل مسیحیان تزیین کنند، ناشتار