جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با موئل

موئل

موئل
خداوند ستور. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). خداوند گله و رمه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

موئل

موئل
رهایی، جای رهایی. جای پناه. (منتهی الارب). ملجاء. (المنجد). اندخسواره. (دهار). مرجع. (اقرب الموارد). پناهگاه. (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). ملجاء. معقل. وزر. پناه. پناهگاه. مأوی. (یادداشت مؤلف) : ایشان را وزر و موئل و معقل و دستگیر نباشد. (تاریخ بیهق ابن فندق ص 15) ، ایستادنگاه سیل. (منتهی الارب). ایستادنگاه آب. (آنندراج) ، در اصطلاح کفشگری، پس آهنگ، یعنی آهنی که برای فراخ کردن کفش همراه قالب در پس کفش نهند. (از یادداشت مؤلف). رجوع به پس آهنگ شود
لغت نامه دهخدا

دوئل

دوئل
جنگ تن به تن برای تلافی اهانت و اعاده شرف که سابقاً معمول بوده و اکنون موقوف شده است
فرهنگ لغت هوشیار

موصل

موصل
در بدیع شعری که تمام حروف یک مصراع یا بیت آن قابل اتصال باشد و بتوان آن ها را سر هم نوشت، متصل الحروف، پیوسته، متصل
موصل
فرهنگ فارسی عمید

موکل

موکل
کسی که کاری به او سپرده شده، کسی که عهده دار امری باشد، گماشته شده بر امری
موکل
فرهنگ فارسی عمید