جدول جو
جدول جو

معنی هس - جستجوی لغت در جدول جو

هس
(هَُ س س)
کلمه ای است که بدان گوسپندان را زجر کنند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
هس
نام درختی است. کوله خاس. خاس. خاش. طیم. عودالخیر. شرابه. کنگه. چخ. الاش. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
هس
(قَ)
کوفتن چیزی را و شکستن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، سخنی اندیشیدن مرد و امری درآمدن در دل وی. (منتهی الارب). حدیث نفس، اخفاء کلام. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هستی
تصویر هستی
(دخترانه)
وجود، وجود، زندگی، زندگانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هستیار
تصویر هستیار
(پسرانه)
احساس کننده، ادیب (نگارش کردی: ههستیار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هستنوه
تصویر هستنوه
(دخترانه)
قیام تودهمردم (نگارش کردی: ههستنهوه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هسر
تصویر هسر
یخ، آبی که از شدت سردی بسته و سفت شده باشد، هسیر، هتشه، کاشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هست و نیست
تصویر هست و نیست
کنایه از بود و نبود، همه چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هسته
تصویر هسته
خسته، در علم زیست شناسی دانۀ میان میوه مانند دانۀ زردآلو، شفتالو و امثال آن ها، در علم فیزیک قسمت مرکزی اتم، در علم زیست شناسی جسم کروی شکلی که درون سیتوپلاسم قرار دارد و شامل دو قسمت است و در عمل تغذیه مخصوصاً ترکیب مواد و ترشح و حرکت سلول نقش عمده ای دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هستی
تصویر هستی
مقابل نیستی، وجود، زندگی، کنایه از دارایی، سرمایه، کنایه از جهان، کنایه از خودبینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هست
تصویر هست
سوم شخص مفرد مضارع از فعل بودن یا هستن، وجود، موجود
هست شدن: به وجود آمدن، موجود شدن
هست کردن: به وجود آوردن، پدید آوردن
هست و نیست: کنایه از بود و نبود، همه چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هستی بخش
تصویر هستی بخش
هستی بخشنده، به وجودآورنده، موجود کننده، پدیدآورنده، برای مثال ذات نایافته از هستی بخش / چون تواند که شود «هستی بخش» (جامی۱ - ۵۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هستو
تصویر هستو
شخصی که اقرار و اعتراف به امری بکند، مقر، معترف
هستو شدن: اقرار کردن، اعتراف کردن، برای مثال به هستیش هستو شدی از نخست / اگر خویشتن را شناسی درست (اسدی - مجمع الفرس - هستو)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هسیر
تصویر هسیر
یخ، آبی که از شدت سردی بسته و سفت شده باشد، هسر، هتشه، کاشه، برای مثال امروز از خجالت دوشینه بنده را / جانی ست پر ز آتش و طبعی پر از هسیر (سنائی - لغت نامه - هسیر)
یخی که در سرمای سخت بر روی زمین می بندد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هستو شدن
تصویر هستو شدن
اقرار کردن، اعتراف کردن، برای مثال به هستیش هستو شدی از نخست / اگر خویشتن را شناسی درست (اسدی - مجمع الفرس - هستو)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هست شدن
تصویر هست شدن
به وجود آمدن، موجود شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هست کردن
تصویر هست کردن
به وجود آوردن، پدید آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هستی ده
تصویر هستی ده
هستی دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هسر
تصویر هسر
اسم یخ. یا پرهسر. پرازیخ: (پیش من شعر یکی باریکی دوست بخواند زان زمان بازهنوز این دل من پرهسراست) (لبیبی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هستی دهنده
تصویر هستی دهنده
موجودکننده پدیدآورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هستی عام
تصویر هستی عام
هستی هرویسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هستی فروش
تصویر هستی فروش
آنکه بردرازی عمر خوداعتمادکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هستی محض
تصویر هستی محض
هستی ناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هستی نامحدود
تصویر هستی نامحدود
در انگلیسی هستی یله هستی بی مرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هستیت
تصویر هستیت
موجودیت: (اگرمعنی هستیت الله تصورکنی صورت نبنددبی ضرب چگونگی) توضیح این ترکیب ازنوادر است زیرا این علامت (یت) به آخر کلمات تازیملحق میگردد ولاحاق آن بکلمات پارسی سخت نادراست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هسک دانه
تصویر هسک دانه
خسک دانه تخم کاجیره
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته خسر چه نیکو سخن گفت یاری به یاری که تا کی کشم از خسر ذل و خواری (رودکی) نزدیکان و خویشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هسیر
تصویر هسیر
یاپرهسر. پرازیخ: (امروز ازخجالت دوشینه بنده را جانی است پرزآتش طبعی است پرهسیر) (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هسیس
تصویر هسیس
کوفته ریزه ریزه، سخن پنهان، سخن نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هستار
تصویر هستار
موجود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هستی
تصویر هستی
موجودیت، وجود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هسته ای
تصویر هسته ای
اصلی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هستنده
تصویر هستنده
موجود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هستایش
تصویر هستایش
تکوین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هس تنما
تصویر هس تنما
مجازی
فرهنگ واژه فارسی سره