معترف شدن. اقرار کردن. اذعان کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : بزرگان دانا بیکسو شدند بنادانی خویش خستو شدند. فردوسی. همه حکمای هند جمع شدند نتوانستند شناخت که آن بازی بر چه سان است و بر دانش او خستو شدند. (مجمل التواریخ و القصص) ، ایمان آوردن. مؤمن شدن. (یادداشت بخط مؤلف)