جدول جو
جدول جو

معنی هستو شدن

هستو شدن
اقرار کردن، اعتراف کردن، برای مثال به هستیش هستو شدی از نخست / اگر خویشتن را شناسی درست (اسدی - مجمع الفرس - هستو)
تصویری از هستو شدن
تصویر هستو شدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هستو شدن

خستو شدن

خستو شدن
معترف شدن. اقرار کردن. اذعان کردن. (یادداشت بخط مؤلف) :
بزرگان دانا بیکسو شدند
بنادانی خویش خستو شدند.
فردوسی.
همه حکمای هند جمع شدند نتوانستند شناخت که آن بازی بر چه سان است و بر دانش او خستو شدند. (مجمل التواریخ و القصص) ، ایمان آوردن. مؤمن شدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

هستوشدن

هستوشدن
اعتراف کردن اقرارکردن: (بهستیش هستوشدن ازنخست اگرخویشتنراشناسی درست) (رشیدی اسدی)
هستوشدن
فرهنگ لغت هوشیار

بسته شدن

بسته شدن
بسته گردیدن بسته گشتن، یا بسته شدن عذر زن. بپایان رسیدن عذر
بسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار