معنی هسته ای - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با هسته ای
آهسته رای
- آهسته رای
- محتاط، با حزم محتاط باحزم، با رای رزین با اندیشه استوار
فرهنگ لغت هوشیار
پسته یی
- پسته یی
- مثل پسته از پسته منسوب به پسته، سبز روشن سبز خوش رنگ سبزی برنگ مغز پسته، پسته فروش، دکان پسته فروش
فرهنگ لغت هوشیار
بخته ای
- بخته ای
- دهی از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
هسته جیک
- هسته جیک
- دهی است از بخش حومه شهرستان خوی. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و سکنۀ آن 160 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
هلپه ای
- هلپه ای
- دهی است از بخش برازجان شهرستان بوشهر که 334 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و رود دالکی و محصول عمده اش غله و خرماست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا