جدول جو
جدول جو

معنی ناژو - جستجوی لغت در جدول جو

ناژو
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناجو، نوژ، نوج، نشک، وهل
صنوبر، درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است
تصویری از ناژو
تصویر ناژو
فرهنگ فارسی عمید
ناژو
ناجو، درخت صنوبر، (برهان قاطع) (آنندراج) (از هفت قلزم) (ناظم الاطباء)، ناژ، درخت کاج، (فرهنگ نظام) :
بدخواه تو چون ناژو بیند بهراسد
پندارد کان ازپی او ساخته داریست،
فرخی،
چو بر ناژو سرایان گشت نازو
به صحرا شد گرازان گورو آهو،
عبدالمجید (از آنندراج)،
رجوع به ناژ شود
لغت نامه دهخدا
ناژو
کاج صنوبر: ... (اماچون انصاف آتش درمیان آیدعود را در صدر بساط برند و ناژ را علف گرمابه سازند)
فرهنگ لغت هوشیار
ناژو
درخت صنوبر
تصویری از ناژو
تصویر ناژو
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نارو
تصویر نارو
(دخترانه)
پرنده ای خوش آواز مانند بلبل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاژو
تصویر کاژو
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، ناژو، ناجو، نوژ، نوج، نشک، وهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارو
تصویر نارو
مکر، حیله، فریب، کید، شکیل، قلّاشی، ریو، گربه شانی، نیرنگ، چاره، احتیال، حقّه، دویل، غدر، اشکیل، خدعه، ستاوه، دلام، شید، تزویر، تنبل، روغان، کلک، گول، دغلی، ترفند، ترب، خاتوله، دستان
حیله گر، مکار، ناکرد
نارو زدن: کنایه از حیله کردن، نیرنگ زدن، خیانت کردن به کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارو
تصویر نارو
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چکاو، چکوک، چاوک، ژوله، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، قبّره، قنبره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناجو
تصویر ناجو
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، نوژ، نوج، نشک، وهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشو
تصویر ناشو
ناشدنی، نشدنی، محال، غیرممکن، ناشور، ناشسته، شسته نشده، پارچۀ نخی چرک تاب مانند متقال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واژو
تصویر واژو
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد
سگیل، وردان، واروک، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتو
تصویر ناتو
بدذات، خبیث، ناسازگار، ناموافق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نانو
تصویر نانو
گاهواره، گهواره، بانوج، آوازی که مادر هنگام گهواره جنباندن و خواباندن فرزند می خواند
فرهنگ فارسی عمید
پرنده ای است خوش آواز مانند بلبل، جل، (برهان قاطع) (از شعوری)، ناروه، (حاشیۀ برهان قاطعدکتر معین) :
نارو بنارون بر ساری بیاسمن بر
قمری بنسترن بر برداشتند آوا،
کسائی (از آنندراج)،
بزند نارو بر سرو سهی سرو سهی
بزند بلبل بر تارک گل قالوسی،
منوچهری،
پردۀ راست زند نارو بر شاخ چنار
پردۀ باده زند قمری بر نارونا،
منوچهری،
صلصل خواند همی شعر لبید و زهیر
نارو راند همی مدح جریر و خثم،
منوچهری،
نالیدن نارو و نواهای سریچه
ناطق کند آن مردۀ بی نطق و بیان را،
سنائی (از آنندراج)،
، رشته ای را گویند که از اعضای مردم برمی آید و آن را به عربی عرق مدنی خوانند، (برهان)، و آن را به عربی عرق مدنی خوانند، (آنندراج)، رشته ای که از اعضای مردم برآید و به هندی نیز به همین نام معروف است، (رشیدی) (فرهنگ نظام)، بیماری است که آن را رشته هم می گویند و اکثراً در ناحیۀ قوزک پا پیدا می شود و آن کرمی است به شکل رشتۀ نازک نخ که به تدریج از بدن بیرون می آید و آن راچون نخ می پیچند تا بتمامی از بدن خارج شود اگر پاره شود بیمار می میرد، (از شعوری)، پیوک، (ناظم الاطباء) :
تا رگ شرم بدرّیدم و نیرو کردم
زده نیروی من از پای به بیرون نارو،
سوزنی
اسم سنبل الطیب است، (فرهنگ نظام از محیط اعظم)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
نارف. رودی است از شعب رود خانه بوگ در لهستان که 479هزار گز طول دارد. جنگ معروف روس و آلمان در سال 1915 میلادی در کنار این رود روی داد
لغت نامه دهخدا
نام جزیره ای است در بحر کاهل که در تحت حکومت نیوزیلند است، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
دهی است از دهستان آواجیق بخش حومه شهرستان ماکو. در 38 هزارگزی شمال غربی ماکو و دو هزارگزی جادۀ شوسۀ پیراحمد کندی واقع است. در 3500 گزی مشرق مرز ایران و ترکیه قرار دارد. کوهستانی و سردسیر و هوایش سالم است. 62 نفر در آنجا مسکن دارند. آبش از چشمه است و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنعت دستی اهالی جاجیم بافی. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 522)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تُ)
ناموافق و سخت. (فرهنگ نظام). که نتابد. بد. (یادداشت مؤلف). در تداول عام، ناقلا. خطرناک. موذی
لغت نامه دهخدا
(تُ)
علامت اختصاری ’سازمان پیمان آتلانتیک شمالی’ است که از حروف اول همین کلمات به انگلیسی تشکیل شده است. ناتو یک سازمان جهانی است که گروهی از کشورهای اروپائی را با دو قدرت امریکای شمالی مرتبط میسازد. اعضای پیمان ناتو اعلام کرده اند که حمله به یکی از آنها معنی حمله به سایرین را در بر دارد و در صورت بروز یک حملۀ نظامی کلیۀ اعضاء به کشور عضوی که مورد حمله قرار گرفته به طریقی که ضروری باشد، کمک خواهند کرد. سازمان پیمان آتلانتیک شمالی همچنین اعلام کرده است که کلیۀ اعضا از آزادی، میراث مشترک و تمدن ملتهای خود که براساس اصول دمکراسی و آزادی و حکومت قانون پایه گذاری شده حمایت خواهند کرد. سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در چهارم آوریل 1949 بوجود آمد و اعضای اولیۀ آن بدینقرار بود: بلژیک، کانادا، دانمارک، فرانسه، ایسلند، ایتالیا، لوکزامبورگ، هلند، نروژ، پرتقال، بریتانیا و ایالات متحدۀ امریکا. کشورهای یونان و ترکیه در 18 فوریه 1952 و آلمان فدرال در 9 مه 1955 به این پیمان ملحق شدند. مقر پیمان ناتو شهر پاریس است و جلسات شورای پیمان مزبور که عالیترین مرجع تعیین خط مشی سیاسی و نظامی ناتو بشمار میرود معمولاً در این شهر تشکیل میگردد. کمیتۀ نظامی ناتو مرکب است ازرؤسای ستاد کشورهای عضو. تصمیمات پیمان ناتو را کمیتۀ مزبور اتخاذ و اجرا میکند. (کتاب سال کیهان)
لغت نامه دهخدا
درخت کاج، صنوبر، (از برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (بحر الجواهر) (شمس اللغات) (رشیدی) (ناظم الاطباء)، و آن را ناز و ناژو و نوز نیز خوانند و به تازی صنوبر نامند، (از فرهنگ جهانگیری)، آن را ناژ و ناژو و نوژ نیز گویند و نوعی از سرو است، (آنندراج) (انجمن آرا) :
ناجوی این باغ به وجد و خروش
بوده چو سکان فلک سبزپوش،
نظامی (از آنندراج و انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
یکی از رودهای بزرگ آمریکای جنوبی است. از جبال آند سرچشمه گرفته کشورهای اکوادر، کلمبیا و پرو را مشروب میسازد. ناپو به رود خانه آمازون میریزد و 1300 هزار گز طول دارد 500 هزار گز انتهای آن قابل کشتی رانی است
لغت نامه دهخدا
درخت کاج،
لوچ و احول، (ناظم الاطباء)، و رجوع به کاژ و کاج شود
لغت نامه دهخدا
اگوستن، حجار فرانسوی، مولد او در پاریس بسال 1730م، 1142/ هجری قمری و وفات در 1809م، / 1223 هجری قمری وی بهترین مزیّن و آرایشگر تماشاخانه بود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو)
فریب دادن و مکر کردن. با لفظ زدن نارو زدن گفته می شود. مرکب از ’نا’ و ’رو’ است. (فرهنگ نظام). و رجوع به نارو زدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هاژو
تصویر هاژو
متحیر سرگشته، درمانده عاجز: (همه دعوی کنی وخایی ژاژ درهمه کارهای حقیری وهاژ) (ابوشکور)، بی حرکت بی جنبش: (همواره همی رو سپس دانش ازیراک گنده بودآن آب که استاده بود هاژ) (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
ناموافق ناسازگار: میگویند چند وقتی است از زیر کار در رو و ناتو شده است، {متقلب بدجنس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجو
تصویر ناجو
درخت کاج و صنوبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناژه
تصویر ناژه
نایژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارو
تصویر نارو
مکر کردن، فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارو
تصویر نارو
نیرنگ، حیله، مرکوبی که خوب راه نرود و چموشی کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نانو
تصویر نانو
نوعی گاهواره، لالایی، سرود خواب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارو
تصویر نارو
((رُ))
پرنده ای خوش آواز مانند بلبل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشو
تصویر ناشو
((شَ))
نشدنی، محال، غیرممکن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناتو
تصویر ناتو
علامت اختصاری سازمان پیمان آتلانتیک شمالی پیمانی نظامی که در چهارم آوریل 1949 بین کشورهای بلژیک، فرانسه، لوکزامبورگ، هلند، انگلستان، کانادا، دانمارک، ایسلند، ایتالیا، نروژ، پرتغال و ایالات متحده آمریکا بسته شد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناتو
تصویر ناتو
((تُ))
ناموافق، ناسازگار، بدجنس، حیله گر
فرهنگ فارسی معین