جدول جو
جدول جو

معنی نارو

نارو
نیرنگ، حیله، مرکوبی که خوب راه نرود و چموشی کند
تصویری از نارو
تصویر نارو
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نارو

نارو

نارو
مَکر، حیلِه، فَریب، کَید، شِکیل، قَلّاشی، ریوْ، گُربِه شانِی، نِیرَنگ، چارِه، اِحتیال، حُقِّه، دُویل، غَدر، اِشکیل، خُدعِه، سَتاوِه، دِلام، شَید، تَزویر، تُنبُل، رَوَغان، کَلَک، گول، دَغَلی، تَرفَند، تَرب، خاتولِه، دَستان
حیله گر، مکار، ناکرد
نارو زدن: کنایه از حیله کردن، نیرنگ زدن، خیانت کردن به کسی
نارو
فرهنگ فارسی عمید

نارو

نارو
چَکاوَک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چَکاو، چَکوک، چاوَک، ژوله، جَل، جَلَک، هوژه، خُجو، خاک خُسپه، قُبَّرَه، قُنبُرَه
نارو
فرهنگ فارسی عمید

نارو

نارو
نام جزیره ای است در بحر کاهل که در تحت حکومت نیوزیلند است، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

نارو

نارو
پرنده ای است خوش آواز مانند بلبل، جَل، (برهان قاطع) (از شعوری)، ناروه، (حاشیۀ برهان قاطعدکتر معین) :
نارو بنارون بر ساری بیاسمن بر
قمری بنسترن بر برداشتند آوا،
کسائی (از آنندراج)،
بزند نارو بر سرو سهی سرو سهی
بزند بلبل بر تارک گل قالوسی،
منوچهری،
پردۀ راست زند نارو بر شاخ چنار
پردۀ باده زند قمری بر نارونا،
منوچهری،
صلصل خواند همی شعر لبید و زهیر
نارو راند همی مدح جریر و خثم،
منوچهری،
نالیدن نارو و نواهای سریچه
ناطق کند آن مردۀ بی نطق و بیان را،
سنائی (از آنندراج)،
، رشته ای را گویند که از اعضای مردم برمی آید و آن را به عربی عرق مدنی خوانند، (برهان)، و آن را به عربی عرق مدنی خوانند، (آنندراج)، رشته ای که از اعضای مردم برآید و به هندی نیز به همین نام معروف است، (رشیدی) (فرهنگ نظام)، بیماری است که آن را رشته هم می گویند و اکثراً در ناحیۀ قوزک پا پیدا می شود و آن کرمی است به شکل رشتۀ نازک نخ که به تدریج از بدن بیرون می آید و آن راچون نخ می پیچند تا بتمامی از بدن خارج شود اگر پاره شود بیمار می میرد، (از شعوری)، پیوک، (ناظم الاطباء) :
تا رگ شرم بدرّیدم و نیرو کردم
زده نیروی من از پای به بیرون نارو،
سوزنی
اسم سنبل الطیب است، (فرهنگ نظام از محیط اعظم)
لغت نامه دهخدا

نارو

نارو
نارِف. رودی است از شعب رود خانه بوگ در لهستان که 479هزار گز طول دارد. جنگ معروف روس و آلمان در سال 1915 میلادی در کنار این رود روی داد
لغت نامه دهخدا

نارو

نارو
فریب دادن و مکر کردن. با لفظ زدن نارو زدن گفته می شود. مرکب از ’نا’ و ’رو’ است. (فرهنگ نظام). و رجوع به نارو زدن شود
لغت نامه دهخدا