پرنده ای است خوش آواز مانند بلبل، جل، (برهان قاطع) (از شعوری)، ناروه، (حاشیۀ برهان قاطعدکتر معین) : نارو بنارون بر ساری بیاسمن بر قمری بنسترن بر برداشتند آوا، کسائی (از آنندراج)، بزند نارو بر سرو سهی سرو سهی بزند بلبل بر تارک گل قالوسی، منوچهری، پردۀ راست زند نارو بر شاخ چنار پردۀ باده زند قمری بر نارونا، منوچهری، صلصل خواند همی شعر لبید و زهیر نارو راند همی مدح جریر و خثم، منوچهری، نالیدن نارو و نواهای سریچه ناطق کند آن مردۀ بی نطق و بیان را، سنائی (از آنندراج)، ، رشته ای را گویند که از اعضای مردم برمی آید و آن را به عربی عرق مدنی خوانند، (برهان)، و آن را به عربی عرق مدنی خوانند، (آنندراج)، رشته ای که از اعضای مردم برآید و به هندی نیز به همین نام معروف است، (رشیدی) (فرهنگ نظام)، بیماری است که آن را رشته هم می گویند و اکثراً در ناحیۀ قوزک پا پیدا می شود و آن کرمی است به شکل رشتۀ نازک نخ که به تدریج از بدن بیرون می آید و آن راچون نخ می پیچند تا بتمامی از بدن خارج شود اگر پاره شود بیمار می میرد، (از شعوری)، پیوک، (ناظم الاطباء) : تا رگ شرم بدرّیدم و نیرو کردم زده نیروی من از پای به بیرون نارو، سوزنی اسم سنبل الطیب است، (فرهنگ نظام از محیط اعظم)