جدول جو
جدول جو

معنی ناچمان - جستجوی لغت در جدول جو

ناچمان
(دُ)
عاجز و ناتوان در حرکت. (ناظم الاطباء). ناخرام. بی حرکت. ناخوش احوال. بی حال. که چمیدن و خرامیدن نتواند:
همی گفت زندان و بند گران
کشیدم همی ناچمان و چران.
فردوسی.
فرنگیس نالنده بود این زمان
بلب ناچران و بتن ناچمان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
ناچمان
آنکه چمیدن نتواند بی حرکت، عاجز ناتوا
تصویری از ناچمان
تصویر ناچمان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارمان
تصویر بارمان
(پسرانه)
محترم، لایق، دارای روح بزرگ، نام سردار افراسیاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی، نام یکی از سرداران دوره ماد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اندمان
تصویر اندمان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر طوس سردار ایرانی و از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارمان
تصویر دارمان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رادمان
تصویر رادمان
(پسرانه)
دارمان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادمان
تصویر شادمان
(پسرانه)
خوشحال، مسرور، نام برادر شیرویه، پسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناتوان
تصویر ناتوان
عاجز، درمانده، ضعیف، سست، کنایه از تهی دست، بی پول، بی نوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سازمان
تصویر سازمان
مجموع کارمندان، دستگاه ها و شعب یک اداره یا بنگاه که به دستیاری همدیگر کارهای خود را با نظم و ترتیب انجام بدهند، تشکیلات، طرز ساخت، نظم و ترتیب
سازمان دادن: نظم و ترتیب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازمان
تصویر بازمان
توقف، درنگ، آنچه از چیزی یا حاصل کاری برجا بماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادمان
تصویر شادمان
شاد و خوشحال، خوش و خرم، با شادی و خوشحالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
ناقص، کامل نشده، به پایان نرسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناردان
تصویر ناردان
دانۀ انار
آتشدان، منقل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارسان
تصویر نارسان
نارس، خام، کنایه از ناتمام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانمان
تصویر خانمان
خانه، زن و فرزند، اهل خانه، برای مثال غریب اگرچه وزیر شه جهان باشد / همیشه میل دلش سوی خانمان باشد (ابن یمین - لغت نامه - خانمان)، خانه و اسباب خانه، اسباب زندگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناگمان
تصویر ناگمان
بی گمان، بی شک
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
چراناکرده و علف ناخورده. (ناظم الاطباء). که چیزی نخورده است. که میل به خوردن چیزی ندارد. که از غم و غصه یا نقاهت و بیماری اشتهای خوردن ندارد:
بر آن چرمۀ ناچران زین نهاد
چه زین از برش خشک بالین نهاد.
فردوسی.
به کوهی در است این زمان با سران
دو دیده پر از آب و لب ناچران.
فردوسی.
بدین گونه بد ناچران و چمان
چنین تا برآمد بر او بر زمان.
فردوسی.
فرنگیس نالنده بود این زمان
بلب ناچران و بتن ناچمان.
فردوسی.
همی گفت زندان و بندگران
کشیدم بسی ناچمان و چران.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(گُ)
بی گمان. بی شک. بی خیال. بی شبهه، غیرمترقب. نابیوسان
لغت نامه دهخدا
نام یکی از قبایل اتراک است و پادشاهان ایشان را (قوم نایمان را) در قدیم الزمان نام کوشلوک خان بودی و معنی کوشلوک پادشاه عظیم و قوی باشد. (جامعالتواریخ ج 1) : قبایل و اقوام مغول و نایمان و تمامت لشکرها. (جهانگشای جوینی). و دختری از ایشان بخواست و قبیلۀ نایمان بیشتر ترسا باشند او را دختر الزام کرد تا او نیز بت پرست شد. (جهانگشای جوینی ج 1 ص 48). رجوع به تاریخ جهانگشا ج 2 ص 34، 100، 247 و حبیب السیر ج 3 ص 10، 25، 27 و 409 شود
لغت نامه دهخدا
دانشمند آلمانی که مطالعات قابل توجهی در ادبیات عامیانه (فولکلور) کرده است: در سال 1741 میلادی متولد شد و به سال 1801 درگذشت، او علاوه بر کارهای ادبی تعدادی ’اوپرا’ ساخت و در موسیقی قرن 17و 18 میلادی آلمان سهمی بسزا داشت
لغت نامه دهخدا
فرانسوی دلبر دلربا دلارام شاره شاره ازچیرا سنسکریت ساره دستار برای مردان، چادر رنگین برای زنان
فرهنگ لغت هوشیار
چرا نکرده علف نخورده: بران چرمه ناچران زین نهاد چه زین از برش خشک بالین نهاد. (شا)، آنکه اشتها بخوردن غذا ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
بی گمان بی شک بدون شبهه: پیر عشق آنجا بعرسی پاره میکرد آسمان من نصیبه شانه دانی ناگمان آورده ام. (خاقانی. سج. 256)، غیر مترقب غیر منتظر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادمان
تصویر شادمان
خوشوقت، خرم، شادمنش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجمان
تصویر تاجمان
نوعی توتون چپق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانمان
تصویر خانمان
خانه با اهل خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تشکیلات، حالت قسمتهائی که واحد و مجموعی را برای انجام فعالیتهای خاصی تشکیل میدهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایمان
تصویر زایمان
عمل زاییدن وضع حمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازمان
تصویر بازمان
توقف، درنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتوان
تصویر ناتوان
ضعیف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازمان
تصویر سازمان
موسسه، اداره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شادمان
تصویر شادمان
مسرور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
نیمه کاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باهمان
تصویر باهمان
شرکت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زایمان
تصویر زایمان
وضع حمل
فرهنگ واژه فارسی سره