جدول جو
جدول جو

معنی ناچمان

ناچمان
(دُ)
عاجز و ناتوان در حرکت. (ناظم الاطباء). ناخرام. بی حرکت. ناخوش احوال. بی حال. که چمیدن و خرامیدن نتواند:
همی گفت زندان و بند گران
کشیدم همی ناچمان و چران.
فردوسی.
فرنگیس نالنده بود این زمان
بلب ناچران و بتن ناچمان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا