هر چیزی که مشک از آن می بارد و پراکنده میگردد. (ناظم الاطباء). مشک افشان. خوشبوی ساز. عطرافشان: جعدشان در مجلس اومشکبار زلفشان در پیش او عنبرفشان. فرخی. کنار تو از روی معشوق، خوش دو دست تو از زلف بت، مشکبار. فرخی. این به رنگ سبز کرده پایها را سبزفام وآن به مشک ناب کرده چنگها را مشکبار. منوچهری. ای چشم پرخمارت دلها به کار کرده وی زلف مشکبارت جانها شکار کرده. خاقانی. دم گرگ است یا دم آهو که همه مشکبار بندد صبح. خاقانی. از اثر خاک تو، مشکین غبار پیکر آن بوم شده مشکبار. نظامی. آن پیک نامور که رسید از دیار دوست آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست. حافظ. بر هم چو میزدآن سر زلفین مشکبار با ما سر چه داشت زبهر خدا بگو. حافظ. چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد. حافظ. بر خاکیان عرش فشان جرعۀ لبش تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم. حافظ
هر چیزی که مشک از آن می بارد و پراکنده میگردد. (ناظم الاطباء). مشک افشان. خوشبوی ساز. عطرافشان: جعدشان در مجلس اومشکبار زلفشان در پیش او عنبرفشان. فرخی. کنار تو از روی معشوق، خوش دو دست تو از زلف بت، مشکبار. فرخی. این به رنگ سبز کرده پایها را سبزفام وآن به مشک ناب کرده چنگها را مشکبار. منوچهری. ای چشم پرخمارت دلها به کار کرده وی زلف مشکبارت جانها شکار کرده. خاقانی. دم گرگ است یا دم آهو که همه مشکبار بندد صبح. خاقانی. از اثر خاک تو، مشکین غبار پیکر آن بوم شده مشکبار. نظامی. آن پیک نامور که رسید از دیار دوست آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست. حافظ. بر هم چو میزدآن سر زلفین مشکبار با ما سر چه داشت زبهر خدا بگو. حافظ. چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد. حافظ. بر خاکیان عرش فشان جرعۀ لبش تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم. حافظ
زمین خشک و بی آب و علف، برای مثال به هر خشکساری که خسرو رسید / ببارید باران، گیا بردمید (نظامی۵ - ۱۰۰۲) مبهوت، بهت زده، سرگردان، برای مثال چون سیرت چرخ را بدیدم / کاو کرد نژند و خشکسارم (ناصرخسرو۱ - ۳۴۴)
زمین خشک و بی آب و علف، برای مِثال به هر خشکساری که خسرو رسید / ببارید باران، گیا بردمید (نظامی۵ - ۱۰۰۲) مبهوت، بهت زده، سرگردان، برای مِثال چون سیرت چرخ را بدیدم / کاو کرد نژند و خشکسارم (ناصرخسرو۱ - ۳۴۴)
اشک ریز. گریان. اشکباران. اشک افشان: من بچشم خویش دیدم کعبه را کز زخم سنگ اشکبار از دست مشتی نابسامان آمده. خاقانی. عمر تو گم شد بخنده ترک بخنده سود تو از چشم اشکبار چه خیزد. خاقانی. دام و دد دشت را بسویش با من همه اشکبار بینند. نظامی. چو از چشم گریندۀ اشکبار بر آن خوابگه کرد لختی نثار. نظامی. چون چنین دیدند ترسایانش زار میشدند اندر غم او اشکبار. مولوی. میگریم و مرادم از این سیل اشکبار تخم محبتی است که در دل بکارمت. حافظ. بحیرتم چو در ابر سفید باران نیست چه دجله هاست که در چشم اشکبار من است. کلیم.
اشک ریز. گریان. اشکباران. اشک افشان: من بچشم خویش دیدم کعبه را کز زخم سنگ اشکبار از دست مشتی نابسامان آمده. خاقانی. عمر تو گم شد بخنده ترک بخنده سود تو از چشم اشکبار چه خیزد. خاقانی. دام و دد دشت را بسویش با من همه اشکبار بینند. نظامی. چو از چشم گریندۀ اشکبار بر آن خوابگه کرد لختی نثار. نظامی. چون چنین دیدند ترسایانْش زار میشدند اندر غم او اشکبار. مولوی. میگریم و مرادم از این سیل اشکبار تخم محبتی است که در دل بکارمت. حافظ. بحیرتم چو در ابر سفید باران نیست چه دجله هاست که در چشم اشکبار من است. کلیم.
پسته، بادام، قیسی خشک، فندق، گردو خشک، کشمش، سبزه، سبزه تیزابی، برگۀ هلو، برگۀ زردآلو و به عبارت دیگر میوه های خشک از قبیل میوه های فوق و آلو و آلوچه و آلبالو و زردآلوی خشک، خرما، انجیر خشک و در قدیم آن را میوۀ خشک می گفته اند و آن غیر آجیل است، مقابل تره بار. (یادداشت بخط مؤلف). خشکه بار
پسته، بادام، قیسی خشک، فندق، گردو خشک، کشمش، سبزه، سبزه تیزابی، برگۀ هلو، برگۀ زردآلو و به عبارت دیگر میوه های خشک از قبیل میوه های فوق و آلو و آلوچه و آلبالو و زردآلوی خشک، خرما، انجیر خشک و در قدیم آن را میوۀ خشک می گفته اند و آن غیر آجیل است، مقابل تره بار. (یادداشت بخط مؤلف). خشکه بار
مشک ساره. جای خوشبوی شده از بوی مشک. (ناظم الاطباء). جایی که از مشک و دیگر عطریات معطر باشد. (آنندراج). معطر. خوشبوی که بوی مشک دهد: که گررای می داری و میگسار همت می بود هم بت مشک سار. اسدی. ، مشکین. دارای مشک: همی برد هر شیر جنگی شکار گرفته به بر آهوی مشک سار. اسدی
مشک ساره. جای خوشبوی شده از بوی مشک. (ناظم الاطباء). جایی که از مشک و دیگر عطریات معطر باشد. (آنندراج). معطر. خوشبوی که بوی مشک دهد: که گررای می داری و میگسار هَمَت می بود هم بت مشک سار. اسدی. ، مشکین. دارای مشک: همی برد هر شیر جنگی شکار گرفته به بر آهوی مشک سار. اسدی
جمع مشکله، ویتنگان دشواری ها جمع مشکله (مشکل) : و چو بنیاد این کتاب بر گشایش مشکلات دینی و معضلات فلسفی بود نام نهادم مر این کتاب را جامع الحکمتین. چیزهای دشوار و سخت و پیچدار و مغلق
جمع مشکله، ویتنگان دشواری ها جمع مشکله (مشکل) : و چو بنیاد این کتاب بر گشایش مشکلات دینی و معضلات فلسفی بود نام نهادم مر این کتاب را جامع الحکمتین. چیزهای دشوار و سخت و پیچدار و مغلق
جمع مرکبه، پیوستگان آمیختگان پیوندیان، جمع مرکبه، در آمیزندگان جمع مرکبه (مرکب) : ترکیب شده ها آمیخته ها مقابل مفردات: ترکیب مرکبات معدنی و نباتی و حیوانی و نفوس سماوی و ارضی، موالید ثلاث مقابل بسائط (عقول ونفوس و هر یک از عناصر)، یا مرکبات جزوی (جزئی)، مراد موالید است چون نبات و حیوان مقابل مرکبات کلی. مرکبات خارجی (خارجیه)، مرکباتی است که اجزای ترکیب کننده آن در خارج موجود باشد مانند ترکیب جسم از ماده و صورت و غیره. یا مرکبات طبیعی (طبیعیه)، موالید ثلاث و آنچه بالطبع ترکیب شده باشد، یامرکبات عقلی (عقلیه)، اموری که با تحلیل عقلی منحل به اجزایی شوند و وجود خارجی آنهادر طرف خارج منحل باجزایی نگردد مانند نوع که در عقل منحل بدو جزو ذاتی میشود که جنس وفصل باشد ولی در خارج یک امر است مقابل مرکبات عینیه. یا مرکبات عنصری (عنصریه)، موالید ثلاث است. یا مرکبات عینی (عینیه)، مراد مرکبات خارجی است. یا مرکبات قابس (قابسه)، مراد مرکبات جسمانی است مانند موالید. یامرکبات کلی (کلیه)، مراد افلاک و کواکب و امهات است مقابل مرکبات جزوی، تیره ایست از گیاهان دولپه یی جدا گلبرگ که از تیره های نزدیک به تیره سدابیان است و گاهی در تقسیم بندی گیاهان مرکبات را جزو تیره سدابیانمحسوب میدارند. نباتات این تیره بصورت درخت یا درختچه میباشند و در برگها و پوست وساقه و گلهای خود اسانسهای معطر دارند و برون بر میوه آنها دارای کیسه های اسانس است. گلهای مرکبات عموما شبیه به قرنفلیها ولی تخمدان آنها مبدل به میوه ای میشود که به تقسیماتی بنام پره یا قاچ تقسیم شده است و هسته ها معمولا در هر پره و در زاویه مرکزی آن قرار دارند. هر پره یا قاچ را معمولا در اصطلاح گیاه شناسی یک برچه مینامند. در داخل هر برچه کیسه های کوچک مواد غذایی قراردارند که هر یک از آنها در حقیقت یک سلول بزرگ محتوی مواد اندوخته یی است. مهمترین انواع گیاهان این تیره عبارتند از: نارنج پرتقال بالنگ نارنگی لیمو ترش لیمو شیرین تو سرخ و غیره. مرکبات بیشتر در آب و هواهای گرم و معتدل میرویند. توضیح باین معنی از معنی مرکب گرفته شده، جمع مرکبه (مرکب)
جمع مرکبه، پیوستگان آمیختگان پیوندیان، جمع مرکبه، در آمیزندگان جمع مرکبه (مرکب) : ترکیب شده ها آمیخته ها مقابل مفردات: ترکیب مرکبات معدنی و نباتی و حیوانی و نفوس سماوی و ارضی، موالید ثلاث مقابل بسائط (عقول ونفوس و هر یک از عناصر)، یا مرکبات جزوی (جزئی)، مراد موالید است چون نبات و حیوان مقابل مرکبات کلی. مرکبات خارجی (خارجیه)، مرکباتی است که اجزای ترکیب کننده آن در خارج موجود باشد مانند ترکیب جسم از ماده و صورت و غیره. یا مرکبات طبیعی (طبیعیه)، موالید ثلاث و آنچه بالطبع ترکیب شده باشد، یامرکبات عقلی (عقلیه)، اموری که با تحلیل عقلی منحل به اجزایی شوند و وجود خارجی آنهادر طرف خارج منحل باجزایی نگردد مانند نوع که در عقل منحل بدو جزو ذاتی میشود که جنس وفصل باشد ولی در خارج یک امر است مقابل مرکبات عینیه. یا مرکبات عنصری (عنصریه)، موالید ثلاث است. یا مرکبات عینی (عینیه)، مراد مرکبات خارجی است. یا مرکبات قابس (قابسه)، مراد مرکبات جسمانی است مانند موالید. یامرکبات کلی (کلیه)، مراد افلاک و کواکب و امهات است مقابل مرکبات جزوی، تیره ایست از گیاهان دولپه یی جدا گلبرگ که از تیره های نزدیک به تیره سدابیان است و گاهی در تقسیم بندی گیاهان مرکبات را جزو تیره سدابیانمحسوب میدارند. نباتات این تیره بصورت درخت یا درختچه میباشند و در برگها و پوست وساقه و گلهای خود اسانسهای معطر دارند و برون بر میوه آنها دارای کیسه های اسانس است. گلهای مرکبات عموما شبیه به قرنفلیها ولی تخمدان آنها مبدل به میوه ای میشود که به تقسیماتی بنام پره یا قاچ تقسیم شده است و هسته ها معمولا در هر پره و در زاویه مرکزی آن قرار دارند. هر پره یا قاچ را معمولا در اصطلاح گیاه شناسی یک برچه مینامند. در داخل هر برچه کیسه های کوچک مواد غذایی قراردارند که هر یک از آنها در حقیقت یک سلول بزرگ محتوی مواد اندوخته یی است. مهمترین انواع گیاهان این تیره عبارتند از: نارنج پرتقال بالنگ نارنگی لیمو ترش لیمو شیرین تو سرخ و غیره. مرکبات بیشتر در آب و هواهای گرم و معتدل میرویند. توضیح باین معنی از معنی مرکب گرفته شده، جمع مرکبه (مرکب)
پسته، بادام، قیسی خشک، فندق، گردو، کشمش، برگه هلو و زردآلو و بعبارت دیگر میوه های خشک از قبیل میوه های فوق و آلو و آلوچه و آلبالو و زردآلو و آلوی خشک و انجیر خشک و غیره را گویند، خشکه بار
پسته، بادام، قیسی خشک، فندق، گردو، کشمش، برگه هلو و زردآلو و بعبارت دیگر میوه های خشک از قبیل میوه های فوق و آلو و آلوچه و آلبالو و زردآلو و آلوی خشک و انجیر خشک و غیره را گویند، خشکه بار