جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خشکزار

خشکزار

خشکزار
زمینی که از آب بسیار دور باشد وگیاه در آن نروید. (آنندراج). خشک سار:
به خشکزار غم از لاله زار دشت جگر
نشان نماند لب چشمه سار داغ کجاست.
ظهوری (از آنندراج).
، زمینی که باران بر آن نباریده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خشکزار

خشکزار
استپ، بیابان، کویر
متضاد: واحه، خشکسار، بی آب وعلف، خشک، برهوت، بی سبزه وگیاه
متضاد: سبزه زار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

خشکبار

خشکبار
پسته، بادام، قیسی خشک، فندق، گردو، کشمش، برگه هلو و زردآلو و بعبارت دیگر میوه های خشک از قبیل میوه های فوق و آلو و آلوچه و آلبالو و زردآلو و آلوی خشک و انجیر خشک و غیره را گویند، خشکه بار
فرهنگ لغت هوشیار

خشکسار

خشکسار
زمین خشک و بی آب و علف، برای مِثال به هر خشکساری که خسرو رسید / ببارید باران، گیا بردمید (نظامی۵ - ۱۰۰۲)
مبهوت، بهت زده، سرگردان، برای مِثال چون سیرت چرخ را بدیدم / کاو کرد نژند و خشکسارم (ناصرخسرو۱ - ۳۴۴)
خشکسار
فرهنگ فارسی عمید

خشکبار

خشکبار
میوه های خشک شده مانندِ گردو، کشمش، پسته، انجیر، بادام و توت
خشکبار
فرهنگ فارسی عمید

خشکسار

خشکسار
سرزمینی که از آب بی بهره است، زمین بی آب و گیاه، خشک زار، خشک سر
خشکسار
فرهنگ فارسی معین

خشکسار

خشکسار
زمینی را گویند که از آب دور باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خشک زار:
گرمسیری ز خشکساری بوم
کرده باد شمال را بسموم.
نظامی.
، زمینی که باران بر آن نباریده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خشک زار:
به هر خشکساری که خسرو رسید
ببارید باران گیابردمید.
نظامی.
، بدبخت. پژمرده. بی حاصل. (یادداشت بخط مؤلف) :
چون سیرت چرخ را بدیدم
کو کرد نژند و خشکسارم.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا