جدول جو
جدول جو

معنی مستانس - جستجوی لغت در جدول جو

مستانس
انس گیرنده
تصویری از مستانس
تصویر مستانس
فرهنگ فارسی عمید
مستانس
انس گیرنده
تصویری از مستانس
تصویر مستانس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستانه
تصویر مستانه
(دخترانه)
خوشحال، مانند مست، مستی آور، سرخوش و شاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غمستان
تصویر غمستان
جایی که در آن غم و غصه بسیار باشد، ماتمکده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستحسن
تصویر مستحسن
نیکو و پسندیده، نیکوشمرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خمستان
تصویر خمستان
خم خانه، خانه یا سردابی که خم های شراب را در آنجا می گذارند، جایی که شراب می اندازند، میکده، میخانه، در تصوف عالم تجلیات که در قلب است، عالم غلبۀ عشق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میستان
تصویر میستان
میخانه، میکده، خم خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستهان
تصویر مستهان
ذلیل، پست و زبون، خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستغنی
تصویر مستغنی
ثروتمند، توانگر، بی نیاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستعان
تصویر مستعان
کسی که از او استعانت می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستانف
تصویر مستانف
کسی که کاری را از سر گیرد، آغاز کننده، استیناف دهنده، پژوهش خواه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستان
تصویر مستان
درحالت مستی، کنایه از ازخودبی خود شده، مست، برای مثال سوی رز باید رفتن به صبوح / خویشتن کردن مستان و خراب (منوچهری - ۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستمند
تصویر مستمند
بینوا، بیچاره، اندوهگین، گله مند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخستان
تصویر مخستان
جایی که درخت خرما بسیار باشد، نخلستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستاصل
تصویر مستاصل
بینوا، بیچاره، ازبیخ برکنده، ریشه کن شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بستانی
تصویر بستانی
باغبان، مربوط به بستان مثلاً گیاهان بستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستانه
تصویر مستانه
با خوشحالی مانند مستان، مست کننده، کنایه از با حالت مستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زمستان
تصویر زمستان
از فصول چهارگانۀ سال، سه ماه بعد از پاییز، سه ماه آخر سال خورشیدی که موسم سرما و یخ بندان است و روزها از همه وقت کوتاه تر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خمستان
تصویر خمستان
میکده
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی شبیه نوک پستان پلاستیکی که در دهان کودک شیر خوار گذارند آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیر خواره گذارند تا بمکد گول زن، سنجد جبلان پستنک سنجد گرگان. یا پستانک تفنگ. لوله باریک سوراخ دار مجاور مخزن باروت تفنگ که چاشنی بر روی آن نهند و با انفجار چاشنی از آنجا آتش بباروت رسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمستان
تصویر زمستان
یکی از فصول چهارگانه سال که موسوم سرما و یخبندان می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آستانه
تصویر آستانه
آستان، حضرت، جناب
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که درحالت مستی است: سوی رزباید رفتن بصبوح خویشتن کردن مستان و خراب. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
آغاز کننده از سر گیرنده، پژوهشخواه آغاز کننده از سرگیرنده، کسی که در محکمه ای مغلوب شده مرافعه خود را در محکمه بالاتر از سر گیرد استیناف دهنده جمع مستانفین
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که حرکات و سکنات آن بطورمستان باشد چون لغزش مستانه و رفتار مستانه و گریه مستانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستانسین
تصویر مستانسین
جمع مستانس درحالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده رانکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته بوستانی کاشته منسوب به بستان بوستانی: گیاه بستانی، باغبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستان
تصویر مستان
((مَ))
کسی که در حالت مستی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستانه
تصویر مستانه
((مَ نِ))
مانند مستان، همچون مست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستأنس
تصویر مستأنس
((مُ تَ نِ))
انس گیرنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همستان
تصویر همستان
شرکت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مستمند
تصویر مستمند
محتاج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استانش
تصویر استانش
اثبات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آستانه
تصویر آستانه
ساحت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متجانس
تصویر متجانس
همگن
فرهنگ واژه فارسی سره