جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با استانش

استانه

استانه
ناحیه ای بخراسان و یاقوت گوید گمان برم از نواحی بلخ است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

استانه

استانه
به معنی استان است که جای خواب و آرامگاه باشد. (برهان) (جهانگیری) :
گوئی از توبه بسازم خانه ای
در زمستان باشدم استانه ای.
مولوی.
لغت نامه دهخدا

استانس

استانس
فرزند داریوش دوم، و داریوش سوم نبیرۀ استانس بود. (ایران باستان ص 990 و 1187)
لغت نامه دهخدا

استاند

استاند
شهری در بلژیک (فلاندر غربی) ، واقع در ساحل دریای شمال، دارای 45000 تن سکنه و صدف های مشهور و کنسروسازی
لغت نامه دهخدا

استانپ

استانپ
جیمز کنت دُ. فرمانده قشون و سیاستمدار انگلیسی، مولد پاریس 1673 و وفات 1721 میلادی
لغت نامه دهخدا

استانی

استانی
منسوب به استان، یکی از قرای سمرقند در سه فرسنگی آن. (انساب سمعانی) ، مباح یافتن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). حلال یافتن، از بن برکندن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). از بیخ کندن. ریشه کن کردن. استیصال: استباحهم، از بن برکند آنان را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

استانی

استانی
منسوب به یکی از چهار استان بغداد. رجوع به استان شود. و هبه الله استانی بن عبدالصمد به یکی از آن چهار استان منسوب است. (از منتهی الارب) ، آزمودن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا