جدول جو
جدول جو

معنی غمستان

غمستان
جایی که در آن غم و غصه بسیار باشد، ماتمکده
تصویری از غمستان
تصویر غمستان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غمستان

زمستان

زمستان
یکی از فصول چهارگانه سال که موسوم سرما و یخبندان می باشد
زمستان
فرهنگ لغت هوشیار

خمستان

خمستان
خم خانه، خانه یا سردابی که خم های شراب را در آنجا می گذارند، جایی که شراب می اندازند، میکده، میخانه، در تصوف عالم تجلیات که در قلب است، عالم غلبۀ عشق
خمستان
فرهنگ فارسی عمید

زمستان

زمستان
از فصول چهارگانۀ سال، سه ماه بعد از پاییز، سه ماه آخر سال خورشیدی که موسم سرما و یخ بندان است و روزها از همه وقت کوتاه تر است
زمستان
فرهنگ فارسی عمید

خمستان

خمستان
خانه خمار که آنجا خمها بزمین فروبرده باشند و آن را خمخانه و خمکده نیزگویند. (شرفنامۀ منیری) (از آنندراج) :
ای شرابی به خمستان رو و بردار کلید
در او بازکن و رو بر آن خم نبیذ.
منوچهری.
بر غوره چهار مه کنم صبر
تا باده به خمستان ببینم.
خاقانی.
لعل تاج خسروان بربودمی
بر سفال خمستان افشاندمی.
خاقانی.
عاشقی توبه شکسته همچو من
از طواف خمستان آمد برون.
خاقانی.
، کوره و داش سفال و خشت پزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا