جدول جو
جدول جو

معنی مسامت - جستجوی لغت در جدول جو

مسامت
چوب پهن و کلفتی که در زیر دو قاعده در نصب کنند، چوب جلو هودج. مقابل شونده روبرو شونده
فرهنگ لغت هوشیار
مسامت
((مَ مَ))
چوب پهن و کلفتی که در زیر هر دو قاعده در نصب کنند، چوب جلو هودج
تصویری از مسامت
تصویر مسامت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مسامتت در فارسی رودر رویی مقابله کردن، یا برهان مسامته. یکی از براهینی است که بمنظور اثبات تناهی ابعاد اقامه شده است. ماحصل برهان آنکه دو خط متوازی هرگاه بنحوی از انحاء مسامت یکدیگر گردند در اولین نقطه مسامته زاویه ای حادث میکنند و ناچار اولین نقطه ای در مسامته بایستی وجود داشته باشد، بعد از این مقدمه گوییم که خطی از مرکز کره بطور متناهی و مستقیم (بالفرض) خارج میکنیم و خط دیگری بطور بی نهایت از خارج کره محاذی با آن رسم مینماییم وبعد کره را حرکت میدهیم بنحوی که خط مخرج از مرکز کره با خط خارج یعنی خطی که از خارج کره رسم شده است مسامت (هم سمت) شوند ناچار حصول مسامته در اولین نقطه خط متناهی یا غیر متناهی است و بافرض اینکه خط خارج از کره غیرمتناهی است هر نقطه از آن که اولین نقطه مسامته فرض شود مافوق آن نقطه دیگری است بطور بی نهایت و در نتیجه لازم میاید که اولین نقطه هم سمت یعنی مسامت نباشد و بالنتیجه مسامته حاصل نگردد و این امر خلاف فرض و واقع است زیرا بالوجدان میدانیم که موازات قطع شده و مسامته حاصل شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملامت
تصویر ملامت
سرزنش، سرکوفت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جسامت
تصویر جسامت
تناوری تنومندی، تنومند شدن تناور گردیدن، تنومندی، تناوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسامر
تصویر مسامر
شب نشین، افسانه گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جسامت
تصویر جسامت
تنومندی، تناوری، کلفتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسامع
تصویر مسامع
مسمع ها، گوش ها، جمع واژۀ مسمع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسامحت
تصویر مسامحت
اهمال، کوتاهی، گذشت، ملاحظه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساهمت
تصویر مساهمت
هم بهره شدن با کسی، انبازی در بهره و نصیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسامرت
تصویر مسامرت
شب را با صحبت و افسانه گفتن با هم گذراندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسالمت
تصویر مسالمت
آشتی کردن، بی گزندی، خوش رفتاری، صلح طلبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسائت
تصویر مسائت
بد بودن، زشت بودن، بدحالی، املای دیگر واژۀ مساءة
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساحت
تصویر مساحت
زمین پیمایی، سطح قسمتی معین از محوطه ای، پیمودن زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسائت
تصویر مسائت
اندوهگین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساهمت
تصویر مساهمت
مشارکت، شریک، شرکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساومت
تصویر مساومت
بها کردن متاع
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسمع و مسمعه، گوش ها جمع مسمع و مسمعه گوشها: و از اطراف وجوانب مردم جامع غلغله دعا و ثنای آن حضرت بمسامع سکان صوامع عالم بالارسانید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسامرت
تصویر مسامرت
گذرانیدن باهم شب را با افسانه سرایی، افسانه گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
شب زنده دار، افسانه گوی شب زنده دار شب نشین، افسانه گو قصه سرای جمع مسامرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسامحت
تصویر مسامحت
با هم کار آسان گرفتن، گذشت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سوتک ساده انگار آنکه مسامحه کند سهل انگار: ... واسترضا جوانب از موالف و مجانب... و مسامح و منافق و مناصح و مخالص و مماذق تمام با تمام رسانید
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسام، روزنان سوراخ ها بنموی ها جمع مسام و جمع ال جمع مسم (سم) : سوراخها، سوراخهای باریک و ریز پوست بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسالمت
تصویر مسالمت
سازگاری، با هم صلح کردن وآشتی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسالت
تصویر مسالت
درخواست، استدعا، تقاضا پرسیدن، پرسش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسافت
تصویر مسافت
بعد و دوری و فاصله، دوری راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضامت
تصویر مضامت
فراهم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملامت
تصویر ملامت
سرزنش کردن، سرزنش نکوهش: (عقوبت زلت عتاب باشد عقوبت تقصیر ملامت) (مرزبان نامه. تهران. چا. 117: 1) سرزنش و نکوهش، سرکوفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جسامت
تصویر جسامت
((جَ مَ))
تنومند شدن، تناور گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسامع
تصویر مسامع
((مَ مِ))
جمع مسمع، گوش ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسامر
تصویر مسامر
((مُ مِ))
شب زنده دار، شب نشین، افسانه گو، قصه سرا، جمع مسامرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسالمت
تصویر مسالمت
((مُ لِ مَ))
آشتی کردن، از روی صلح و آشتی رفتار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسافت
تصویر مسافت
((مَ فَ))
بعد، فاصله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مساحت
تصویر مساحت
((مِ حَ))
پیمودن یا اندازه گرفتن زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مساومت
تصویر مساومت
((مُ وَ مَ))
بها کردن متاع
فرهنگ فارسی معین