جدول جو
جدول جو

معنی مسالمت

مسالمت((مُ لِ مَ))
آشتی کردن، از روی صلح و آشتی رفتار کردن
تصویری از مسالمت
تصویر مسالمت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مسالمت

مسالمت

مسالمت
مسالمه. مسالمه. با هم صلح کردن و آشتی کردن. (غیاث). مصالحت. سازگاری. سازواری. رجوع به مسالمه و مسالمه شود.
- به مسالمت، به سلم. به آشتی. (یادداشت مرحوم دهخدا).
، در اصطلاح تصوف، عبارت است از آنکه نفس در وقت تنازع آرای مختلفه و احوال متباینه مجاهلت نمایداز سر قدرت بی تطرق اضطراب. (از نفایس الفنون - حکمت مدنی)
لغت نامه دهخدا

مسالمت

مسالمت
آرامش، آشتی، آشتی خواهی، آشتی طلبی، خوش رفتاری، سازش، سازگاری، سلامت جویی، صلح جویی، صلح طلبی، ملایمت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

مکالمت

مکالمت
سخن گفتن با یکدیگر، (اسم و مصدر) گفتگو: (وبگاه آنکه شراب طرب افزای دماغها را گرم کرد مخدره دهشت نقاب حیا از چهره مکالمه و محاوره بر انداخت) (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور. 27)، جمع مکالمات
مکالمت
فرهنگ لغت هوشیار