جدول جو
جدول جو

معنی مخترق - جستجوی لغت در جدول جو

مخترق
مکان حرکت، معبر، راه
تصویری از مخترق
تصویر مخترق
فرهنگ فارسی عمید
مخترق
(مُ تَ رَ)
مهب باد و بادگذر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جای وزیدن باد و بادگذر. (ناظم الاطباء) ، دشت و بیابان، هنگام و زمان حرکت و سیر، جای حرکت و سیر، محل عبور کشتی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
مخترق
(مُ تَ رِ)
باد گذرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). باد سخت وزنده. (ناظم الاطباء) ، بربافندۀ دروغ. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دروغ بربافنده و ایجادکننده دروغ. (ناظم الاطباء) ، گذرنده و رونده. (آنندراج). کسی که می گذرد و می رود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختراق شود
لغت نامه دهخدا
مخترق
باد گذر گذرگاه باد گذرنده، باد گذرنده، رونده، بر بافنده دروغ دروغباف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مفترق
تصویر مفترق
جدا شونده، پراکنده، جدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختنق
تصویر مختنق
خفه شونده، در پزشکی آنکه دچار اختناق شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسترق
تصویر مسترق
آنکه به بردگی گرفته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
کسی که چیزی را ابداع و ایجاد کند، اختراع کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
پدید آمده، ایجاد شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محترق
تصویر محترق
ویژگی ستاره ای که دچار احتراق شده، آتش گرفته، سوزان، شدید، سخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخارق
تصویر مخارق
مخرق ها، پاره کننده ها، شکافنده ها، بسیار دروغ گوها، جمع واژۀ مخرق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محترق
تصویر محترق
سوخته شده، آتش گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخترم
تصویر مخترم
از بیخ بر کننده، برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
اختراع کننده و کار نو بیرون آرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختنق
تصویر مختنق
خبه شونده، جای تنگ کسی که گلویش فشرده شود خفه شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلق
تصویر مختلق
به آفرید دروغ بافنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسترق
تصویر مسترق
دزدیده دزدیده شده دزد گوش گرفتار شده برده گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفترق
تصویر مفترق
پراکنده، جدا گرنده جدا شونده، جدا پراکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفترق
تصویر مفترق
((مُ تَ رِ))
جدا شونده، جدا، پراکنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محترق
تصویر محترق
((مُ تَ رِ))
سوخته، سوزان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
((مُ تَ رِ))
اختراع کننده، ایجادکننده، آن که چیز جدیدی را اختراع کرده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مختنق
تصویر مختنق
((مُ تَ نِ))
خفه شونده، گلوی فشرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
نوآور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
Inventor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
inventeur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
inventor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
Erfinder
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
wynalazca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
изобретатель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
винахідник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
uitvinder
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
inventor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
inventore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
आविष्कारक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
আবিষ্কারক
دیکشنری فارسی به بنگالی