مخترق مخترق باد گذرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). باد سخت وزنده. (ناظم الاطباء) ، بربافندۀ دروغ. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دروغ بربافنده و ایجادکننده دروغ. (ناظم الاطباء) ، گذرنده و رونده. (آنندراج). کسی که می گذرد و می رود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختراق شود لغت نامه دهخدا
مخترق مخترق مهب باد و بادگذر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جای وزیدن باد و بادگذر. (ناظم الاطباء) ، دشت و بیابان، هنگام و زمان حرکت و سیر، جای حرکت و سیر، محل عبور کشتی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مادۀ قبل شود لغت نامه دهخدا