نعت فاعلی از استراق. سرقت کننده. (اقرب الموارد) ، آنکه مخفیانه گوش میدهد و استراق سمع می کند. (اقرب الموارد). پنهانی گوش دارنده سخن کسی را. (منتهی الارب) ، منشی و کاتبی که برخی از محاسبات را مخفی بدارد و آشکار نکند. (اقرب الموارد) ، ناقص ضعیف خلقت، رجل مسترق العنق، کوتاه گردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به استراق شود
نعت مفعولی از استرقاق. به بندگی گرفته شده و اسیر کرده شده. (غیاث) (آنندراج). برده ای که او را به بردگی گرفته باشند. (اقرب الموارد). مملوک. رجوع به استرقاق شود: بندۀ شهوت بتر نزدیک حق از غلام و بندگان مسترق. مولوی (مثنوی)