معنی مفترق - فرهنگ فارسی معین
معنی مفترق
- مفترق((مُ تَ رِ))
- جدا شونده، جدا، پراکنده
تصویر مفترق
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مفترق
مفترق
- مفترق
- پراکنده و جداگردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پراکنده و جداگردیده. (ناظم الاطباء) :
مفترق شد آفتاب جانها
در درون روزن ابدانها.
مولوی
لغت نامه دهخدا