- محاولت
- حیله کردن برای دست یافتن به چیزی، قصد کردن، تیز نگریستن به سوی چیزی
معنی محاولت - جستجوی لغت در جدول جو
- محاولت
- حیله کردن برای رسیدن بمقصود، آهنگ کردن قصد کردن، چشم انداختن بچیزی تیز نگریستن، حیله گری، قصد، تیزنگری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دسترسی، به صورت داوطلبانه
اشتغال به کاری داشتن، ممارست در کاری
عطا کردن، بخشش کردن، چیزی به یکدیگر دادن و گرفتن
کاری را طول دادن و عقب انداختن، طول دادن در کاری، کار را به امروز و فردا افکندن، با کسی نبرد کردن
با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
حیله کردن برای دست یافتن به چیزی
محاوره: مرد از محاورت او بجان رنجیدی و از مجاورت او چاره ندیدی
دور زدن، انقلاب زمانه
رنج کشیدن در آن و اراده کاری کردن
کاری را بتانی و درنگ انجام دادن بدرازا کشیدن کار: عجب تر آنست که تدارک این کار در مطاولت افکند، تاخیر کردن کسی را در و عده کار را دراز کردن بر کسی، جنگ را طول دادن، باهم نبرد کردن: و تایک تیر در جعبه امکان دارند از مناضلت و مطاولت خصم عنان نپیچند، تانی در کاری، تطویل جنگ
حمله آوردن بر کسی برای جنگیدن، حمله
گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرار داد قول نامه: (ختم مقاوله چاه آرتزین (بزمان ناصر الدین شاه)،) (الماثر و الاثار. 114)
عطا کردن عطا بخشیدن، عطا بخشش
با هم جولان کردن، با یکدیگر گشتن در جنگ یا در کشتی برای پیروزی یافتن بر یکدیگر
دست به دست گشتن دولت، گشتن روزگار گاه به سود این و گاه به سود آن
فرآورده ها
کران مندی
سخن گفتن با هم، گفتگو
با هم سخن گفتن، گفتگو کردن
یکدیگر را فریب دادن، فریب کاری
از کسی دفاع کردن، پشتیبانی کردن
حفظ کردن از آسیب، نگه داری کردن
از جایی گذشتن، از گناه کسی در گذشتن
پیوسته در کاری بودن، دوام دادن، ادامه دادن، پایداری و ثبات در کاری
مشابه کسی یا چیزی شدن، حکایت کردن، تقلید کردن، بازگفتن