معنی مجاولت
- مجاولت
- با هم جولان کردن، با یکدیگر گشتن در جنگ یا در کشتی برای پیروزی یافتن بر یکدیگر
واژههای مرتبط با مجاولت
مجاولت
- مجاولت
- با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
مجاولت
- مجاولت
- مجاوله: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و به مجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند... (مرزبان نامه). رجوع به مجاوله شود
مجاوزت
- مجاوزت
- از جایی گذشتن، از گناه کسی در گذشتن
مزاولت
- مزاولت
- اشتغال به کاری داشتن، ممارست در کاری
محاولت
- محاولت
- حیله کردن برای دست یافتن به چیزی، قصد کردن، تیز نگریستن به سوی چیزی
مناولت
- مناولت
- عطا کردن، بخشش کردن، چیزی به یکدیگر دادن و گرفتن
مطاولت
- مطاولت
- کاری را طول دادن و عقب انداختن، طول دادن در کاری، کار را به امروز و فردا افکندن، با کسی نبرد کردن
مجاهلت
- مجاهلت
- پافشاری کردن در جهل و نادانی، ستیزیدن با کسی در نادانی مقابل مجامله
مجاوله
- مجاوله
- مجاولت در فارسی: همگردی در نبرد با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند