جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با محاوله

محاوله

محاوله
تیز نگریستن به سوی چیزی، حیله کردن برای به دست آوردن چیزی
محاوله
فرهنگ فارسی معین

محاوله

محاوله
حِوال. قصد کردن چیزی را. (از منتهی الارب). خواستن و جستن. (تاج المصادر بیهقی) ، چشم انداختن به سوی چیزی و تیز نگریستن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

محاولت

محاولت
حیله کردن برای دست یافتن به چیزی، قصد کردن، تیز نگریستن به سوی چیزی
محاولت
فرهنگ فارسی عمید

محموله

محموله
محمول، بار، محموله، برداشته شده، حمل شده، تاویل و تفسیر شده
محموله
فرهنگ فارسی عمید