- قَدَّرَ
- بیش از حد تخمین زدن، مقدار، مقدار سنجی کردن، کم ارزش دانستن، کم ارزش دادن، ارزش قائل شدن
معنی قَدَّرَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
گشت زدن، نقش
ویران کردن، نابود شد، تعداد زیاد کاهش دادن
تخمیر کردن، قدیمی
پل زدن، پل
نوآوری کردن، او تمدید کرد، تایید مجدّد کردن، دوباره بازسازی کردن
عبارت گفتن، از طریق، بیان کردن
پاکسازی کردن، او تطهیر کرد، پاک کردن
تاریخ گذاشتن، وی تصریح کرد، دقیقاً مشخّص کردن، اصطلاح کردن، پیش تعیین کردن، قیمت گذاشتن، مشخّص کردن
توسعه دادن، فاز
تصویر کشیدن، عکس، فیلم ساختن، عکس گرفتن
سوت زدن، صفر
کوچک کردن، او کوچک شد
عطر زدن، عطر
ویرایش کردن، عدالت
مدرن کردن، اتّفاق افتاد، به روز رسانی کردن
احتیاط کردن، به احتیاط، هشدار دادن
معرّفی کردن، پا، ارائه دادن، فداکاری کردن، تحویل دادن
تعویق انداختن، آخرین
مقدّس کردن، تقدیس کنید
بطری کردن، قطر، تقطیر کردن
کوتاه کردن، قلعه
پوست کندن
تصمیم گرفتن، او تصمیم گرفت
قدرت داشتن، مقدار
تأثیر گذاشتن، اثر
آزاد کردن، رایگان
پودر کردن، موعظه کرد، پیش نشان دادن
وحشی کردن، او توجیه کرد، توجیه کردن
تعویض کردن، در عوض، رکاب زدن، جایگزین کردن
متحیّر کردن، او گیج شده بود، گیج کردن، سرگردان کردن، مبهوت کردن، مبهم کردن
کاهش دادن، گارد سیاه
معمّا حلّ کردن، او حدس زد
کدگذاری کردن، او رمزگذاری کرد