جدول جو
جدول جو

معنی قَابَ - جستجوی لغت در جدول جو

قَابَ
گرفتار کردن، همین نزدیکی
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

حل کردن، ذوب شد، ذوب شدن، یخ زدایی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
گشت زدن، او پاسخ داد، گردش کردن
دیکشنری عربی به فارسی
نقص پیدا کردن، نیش زدن، عیب گذاشتن
دیکشنری عربی به فارسی
گفتن، او گفت
دیکشنری عربی به فارسی
اینچ کردن، خشن، اندازه گرفتن، مقیاس کردن، اندازه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
فرماندهی کردن، او رهبری کرد، رهبری کردن، دستکاری کردن، ناوبری کردن، هدایت کردن، رانندگی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
مصاحبه کردن، مصاحبه ای انجام داد
دیکشنری عربی به فارسی
دریافت کردن، ملاقات کنید
دیکشنری عربی به فارسی
مقابله به مثل، مقایسه ای مشابه
دیکشنری عربی به فارسی
مقابله، مصاحبه
دیکشنری عربی به فارسی