- قتلگاه
- جای کشتن حیوانات
معنی قتلگاه - جستجوی لغت در جدول جو
- قتلگاه ((قَ))
- جای کشته شدن، جای کشتار
- قتلگاه
- جای کشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشتنگاه
ترکی شوهر دایه
پهلوگاه
معبد آتشپرستان
زمینی که سیل در آن جریان یابد سیل گیر
جای غسل کردن، محل غسل
جای غلتیدن، محل غلت زدن، برای مثال تو را این جای ملعون غلتگاه است / بغلت آسان در او و گرد بفشان (ناصرخسرو - ۱۰۸)
جای خفت وخیز چهارپایان و ددان، خوابگاه
زمینی که سیل در آن جاری شود، سیل گیر، سیل خیز، سیلاب گیر، جای سیل، محل سیل
جای غلتیدن
جای غسل کردن محل غسل
جای نهادن قدم، جائی که پای پیامبری یا امامی یا ولیی بانجا رسیده باشد، جاهائی که اثر پائی در سنگ و جز آن پدیدار است دهکده ای در 03 کیلومتری شرق نیشابور به مشهد که جای پای مبارک حضرت امام رضا علیه السلام در آن منقوش است و گنبد و بارگاهی دارد و بهمین جهت قدمگاه معروف شده و محل زیارت شیعیان است
قبرستان
میان، وسط
پس سر چرم قفاگاه سزاروارکفش (میرخسرو)
سرین
آتشکده، آتشدان
سرین، کفل
جای قبر، قبرستان
بنایی در پیرامون شهرها که زردشتیان در آن آتش روشن می کنند، آتشخانه، آتشکده، دیر مغان، آذرکده برای مثال نفسم سرد و سینه آتشگاه / دهنم خشک و دیده طوفان بار (انوری - ۱۹۲) ، جای افروختن آتش مقدس در آتشکده
قاتل ها، کسانی که دیگران را بکشند، کشنده ها، جمع واژۀ قاتل
جمع قاتل