جدول جو
جدول جو

معنی بغلگاه

بغلگاه(بَ غَ)
پهلوگاه: مادرش زره بر وی راست میکرد (مادر عبداﷲ زبیر) . بغلگاه میدوخت و میگفت دندان فشار با این فاسقان تا بهشت یابی. گفتی بپالوده خوردن میفرستد. (تاریخ بیهقی). شاه در او رسید و شمشیر بر بغلگاه زد و او را از زین نگونسار درافکند. (اسکندرنامه نسخۀ خطی سعید نفیسی) ، بسیارجستجوکننده و ریزه کاری نماینده در دیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زن جستجوکننده و ریزه کاری نماینده در دیدن. (آنندراج)، صیغۀ صفت مشبهه، بمعنی بیفرمان. (غیاث)
لغت نامه دهخدا