- قبایل
- تیره ها
معنی قبایل - جستجوی لغت در جدول جو
- قبایل
- قبیله ها، گروهی از مردم دارای نژاد، سنن، دین و فرهنگ مشترک، گروهی از فرزندان یک پدر، جمع واژۀ قبیله
- قبایل
- جمع قبیله، دودمانها، قبیله ها، گروهها
- قبایل ((قَ یِ))
- جمع قبیله
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع حباله دامها
قبیحه ها، قبیح ها، زشت ها، ناپسندها، جمع واژۀ قبیحه
حباله ها، دام ها، قیدها، بندها، حباله های نکاح، کنایه از قیود زناشویی، جمع واژۀ حباله
کاین نام برادر آبل
جمع قبیله
منسوب به قبا از مردم قبا قباوی
جمع قبیحه
جمع نبیله: بزرگان، کارهای بزرگ، نیکوییها
جماعت، گروه، ضامن، کفیل، پذرفتار
قبا
دوال کفش، برابر برابر حذاء. یا در قبال. در برابر
ظاهر و آشکارا، رویاروی، کارگذار و بمعنای جماعت و گروه
گوینده سخن سخنگو، گوینده شعر، اقرار کننده بخطای خود، معتقد بچیزی: قایل بتعدد آلهه قایل بخلا، جمع قایلین (قائلین)
مقابل، برابر