قبال النعل، دوال پیش کفش که میان انگشتان باشد. (ناظم الاطباء). دوالی که بر طول نعلین دوزند و آن دو تا باشد و شراک دوالی که بر عرض دوزند. (فرهنگ نظام) ، قصیری قبال، نام ماری است خبیث. (ناظم الاطباء) ، مقابل. برابر. حذاء. - در قبال آن، در برابر آن
کوه بلندی است در بادیه، درسرزمین بنی عامر. ابن جنی آن را بفتح قاف روایت کرده و گوید: این کوه نزدیک دومهالجندل است: فوحش نجد منه فی بلبال یخفن فی سلمی و فی قبال. متنبی. یجتزن اودیهالنصیع جوازعاً أجواز عین ابا فنعف قبال. کثیر (معجم البلدان)