معنی قبیل - فرهنگ فارسی معین
معنی قبیل
- قبیل((قَ))
- جماعت، گروه، گونه، نوع، مثل، از این قبیل کتاب ها
تصویر قبیل
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قبیل
قبیل
- قبیل
- ظاهر و آشکارا، رویاروی، کارگذار و بمعنای جماعت و گروه
فرهنگ لغت هوشیار
ابیل
- ابیل
- کشیش پیشوای ترسایان زنگبان گیاهی که ریشه اش شبیه شلغم است و برگش شبیه اسپست و تخمش شبیه زردک و در کنار دریا روید
فرهنگ لغت هوشیار