معنی قبائل قبائل(قَ ءِ) جمع واژۀ قبیله: چشم بد از تو دور ای بدیع شمائل یار من و شمع جمعو میر قبائل. سعدی. - قبائل بنی اسرائیل، اسباط بنی اسرائیل. رجوع به قبایل و قبیله شود. ، قبائل رأس، استخوانهای سر. صفائح جمجمه لغت نامه دهخدا