جدول جو
جدول جو

معنی حبایل

حبایل
(حَ یِ)
رجوع به حبائل شود:
چو دیدم رفتن آن بیسراکان
بدان گشنی روان زیر حبایل.
منوچهری.
گشادم هر دو زانوبندش از پای
چو مرغی کش گشایند از حبایل.
منوچهری
لغت نامه دهخدا