جدول جو
جدول جو

معنی فَرَّعَ - جستجوی لغت در جدول جو

فَرَّعَ
شاخه کردن، شاخه
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تکّه تکّه کردن، بریدن، تکّه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
ترساندن، او وحشت کرده بود، وحشت زدگی ایجاد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
شجاع بودن، تشویق شد، تشویق کردن
دیکشنری عربی به فارسی
نشت کردن، ازدحام
دیکشنری عربی به فارسی
لمینت کردن، او درخشید
دیکشنری عربی به فارسی
معتبر کردن، سخاوت
دیکشنری عربی به فارسی
تقدیم کردن، تقدیس کنید، گوله کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تصمیم گرفتن، او تصمیم گرفت
دیکشنری عربی به فارسی
تعریف کردن، سفارشی
دیکشنری عربی به فارسی
انفجار کردن، سپیده دم، مختل کردن، بادکنک کردن، حباب ساختن، کیسه زدن
دیکشنری عربی به فارسی
واگذار کردن، او مجوّز داد
دیکشنری عربی به فارسی
صورتحساب دادن، از دست دادی
دیکشنری عربی به فارسی
رد کردن، او تکذیب کرد
دیکشنری عربی به فارسی
در نظر گرفتن، فکر کردن، دوباره فکر کردن
دیکشنری عربی به فارسی
فعّال کردن، یک عمل
دیکشنری عربی به فارسی
در معرض خطر قرار دادن، یک پیشنهاد، به خطر انداختن
دیکشنری عربی به فارسی
هدر دادن، هدر داد
دیکشنری عربی به فارسی
قانون گذاری کردن، قانونی کرد
دیکشنری عربی به فارسی
ممنوع کردن، ممنوع، خارج از قانون اعلام کردن، تحریم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
فردی سازی کردن، تفاوت، تمیز دادن، تشخیص دادن
دیکشنری عربی به فارسی
خالی کردن، او تمام کرد
دیکشنری عربی به فارسی
ترساندن، وحشت
دیکشنری عربی به فارسی
لکّه انداختن، پاشیدن
دیکشنری عربی به فارسی
وحشی کردن، او توجیه کرد، توجیه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سرد کردن، سرد
دیکشنری عربی به فارسی
تحریف کردن، شخصیّت
دیکشنری عربی به فارسی
صنعتی کردن، ساختن
دیکشنری عربی به فارسی
تحریک کردن، او تحریک کرد
دیکشنری عربی به فارسی
آزاد کردن، رایگان
دیکشنری عربی به فارسی
مربّی کردن، مسیر
دیکشنری عربی به فارسی
خرابکاری کردن، خراب شده
دیکشنری عربی به فارسی
اهدا کردن، اهدا
دیکشنری عربی به فارسی
بیان کردن، او اعلام کرد
دیکشنری عربی به فارسی
اعتماد کردن، او ترجیح داد، ترجیح دادن
دیکشنری عربی به فارسی