بیهوده، بی فایده، عبث حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، چرت و پرت، بسباس، ترّهه برای مثال یک فلاده همی نخواهم گفت / خود سخن بر فلاده بود مرا (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۳)
بیهوده، بی فایده، عبث حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چَرَند، یاوِه، ژاژ، ژاژه، چَرَند و پَرَند، دَری وَری، جَفَنگ، چِرت، شِرّ و وِر، کَلپَترِه، چِرت و پِرت، بَسباس، تَرَّهِه برای مِثال یک فلاده همی نخواهم گفت / خود سخن بر فلاده بود مرا (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۳)
آنچه از عالم غیب بر دل آدمی بطور ناگهانی رسد و موجب بستگی یا گرفتگی دل شود. (کشاف اصطلاحات الفنون). ما یفجاء القلب من الغیب علی سبیل الوهله اما موجب فرح او ترح. (تعریفات جرجانی) (از اصطلاحات الصوفیه). آنچه بطور ناگهانی از غیب به قلب برسد خواه موجب فرح باشد و خواه سبب اندوه بواده گویند. (فرهنگ مصطلحات العرفاء سجادی ص 91)
آنچه از عالم غیب بر دل آدمی بطور ناگهانی رسد و موجب بستگی یا گرفتگی دل شود. (کشاف اصطلاحات الفنون). ما یفجاء القلب من الغیب علی سبیل الوهله اما موجب فرح او ترح. (تعریفات جرجانی) (از اصطلاحات الصوفیه). آنچه بطور ناگهانی از غیب به قلب برسد خواه موجب فرح باشد و خواه سبب اندوه بواده گویند. (فرهنگ مصطلحات العرفاء سجادی ص 91)